کاربرد هوش تجاری در حوزه مالی
این روزها مدیران مالی تنها مسئولیت بایگانی اطلاعات و تهیه گزارشات را ندارند، بلکه از متخصصان حوزه مالی برای مشاوره استراتژیک در کسب و کار نیز استفاده میشود. چرا که کلیه فرایندهای سازمان به این حوزه ختم میشود و محدوده وسیعی از اطلاعات در اختیار آنها قرار دارد. برای استفاده درست از این اطلاعات باید ابزاری وجود داشته باشد که علاوه بر نمایش صحیح دیتا بتواند تحلیلهای مناسبی ارائه دهد و در تصمیمگیری های استراتژیک به مدیران ارشد کمک کند. هوش تجاری بهترین راهکار برای این موضوع است.
هوش تجاری در حوزه مالی، شامل جمع آوری، انجام فرایندها و تحلیل اطلاعات مالی از پایگاههای داده real-time میباشد. که این روش با کمک یک نرمافزار حرفهای موجب تصمیمگیری صحیح برای کسب و کار خواهد شد. زمان ارزشمند است و مدیران مالی این موضوع را بهتر از هر شخص دیگری در سازمان میدانند. با هوش تجاری، وقت شما صرف انتظار کشیدن برای گزارشات نخواهد شد چرا که کلیه اطلاعات و تحلیل های مورد نیازتان را در یک تصویر خواهید داشت.
موضوعات مهم در حوزه مالی:
- برنامهریزی و تحلیل مالی: اهمیت برنامهریزی نباید نادیده گرفته شود. ساختن سناریوهای ‘What-if’، پیش بینی روندهای آینده، تحلیل وضعیت کنونی و برنامهریزی هسته اصلی کار مالی است.
- مدیریت هزینهها: با تشویق تیمتان به جمعآوری و همکاری برای ایجاد دیتای real-time، تاخیر در مدیریت هزینهها را کاهش دهید.
- مدیریت درآمد و سودآوری: داشتن تصویری جامع از جریانهای درآمدی متفاوت باعث یکپارچگی دیتای مالی میشود. این امکان شما را در اخذ تصمیمات بر اساس دیتا و تمرکز روی سودآوری، توانمند میسازد.
- مدیریت جریان نقدینگی و ترازنامه: با داشتن یک ابزار برای پیش بینی به همراه کاهش ورود دیتا به صورت دستی، میتوان به راحتترین روش ممکن جریان نقدینگی و ترازنامه خود را مدیریت کنید.
نمونه ای از داشبورد سود و زیان:
نمونه ای از داشبورد هزینه:
با کمک هوش تجاری میتوانید گزارشات به روز را با تیم خود به اشتراک بگذارید. با این کار علاوه بر اینکه تاخیرات کاهش مییابد، با پیش بینی روندهای آینده همیشه یک قدم جلوتر خواهید بود.
نمونه ای از داشبورد عملکرد مالی:
در داشبوردهایی مثل این، میتوانید همیشه مهم ترین KPIهای مالی را تحت نظر داشته باشید. با این امکان به سرعت متوجه میشوید که ناهماهنگیها کجاست و به سرعت اقدام کنید. همچنین میتوانید برای موارد مهم، Alarmهای هوشمند طراحی کنید.
چرا هوش تجاری در حوزه مالی از اهمیت بالایی برخوردار است؟
در محیط رقابتی امروزه، مهمترین نیازمندی یک مدیر ارشد و مدیر مالی، داشتن دیتای صحیح و و کنترل دقیق سلامت مالی شرکت است. حیاتیترین موضوع برای اطمینان از ثبات مالی، دانستن این است که در چه قسمتی از جریان نقدینگی، مدیریت هزینه ها به صورت پیوسته بهینه میشود.
هوش تجاری فرهنگ دیتا محور بودن را در کلیه سطوح سازمان پایهگذاری میکند. اگر استراتژیها و اقدامات عملیاتی با کمک یک ابزار مدرن داشبوردساز اتخاذ شود، رشد پیوسته سازمان تضمین خواهد شد.
دیتای مالی از دپارتمانها و جداول مختلف گردآوری میشود و چالش اصلی زمانی رخ میدهد که این دیتاها باید به صورت یکپارچه و جامع نقشه راه سازمان شود. هوش تجاری پشتیبان متخصصانی است که نیاز دارند این اطلاعات را جمعآوری، تحلیل و رصد کنند. بدین صورت سازمان چابک و متمرکز خواهد شد و در هر زمان دیتای صحیح در اختیار مدیران قرار میگیرد.
حرفهای بودن یک نرمافزار از این جهت اهمیت دارد که اگر ابزار به درستی انتخاب نشود، باعث افزایش کار دستی و بروز خطا میشود.
هوش تجاری در حوزه مالی قابلیتی را به شما ارائه میدهد که هیچ روش تحلیل دیتای دیگری آن را ندارد و آن هم پیش بینی آینده است. شما میتوانید بر اساس فرضیات تئوری رفتار دیتا را حدس بزنید، اما در ابزارهای هوش تجاری با یک drag-and-drop ساده اینکار میسر خواهد شد. با انتخاب دیتای گذشته و اکنون و انتخاب مدل، نرم افزار به صورت اتوماتیک نقشه راه را به شما نمایش خواهد داد.
مهمترین ویژگی هایی که هوش تجاری در حوزه مالی باید داشته باشد:
این ویژگی برای برنامه ریزی بودجه، یک ضرورت است. پیش بینی مالی به شما کمک میکند که منابع خود را در جای مناسب صرف کنید.
در یک ابزار هوش تجاری حرفهای، میتوانید به راحتی انحراف ها را رصد کنید. این ویژگی هوش تجاری باعث میشود روندها، الگوها و شاخصها را به راحتی شناسایی کنید و ببینید نقاط حساس به چه صورت عمل میکنند.
اینکه بتوانید شاخص هوش سرمایهگذار چیست؟ وضعیت مالی سازمان خود را در یک نگاه ببینید از اهمیت بالایی برخوردار است. هوش تجاری به نحوی طراحی شده است که دیتا را از طریق ویژوال ها به اطلاعات کاربردی تبدیل میکند. به وسیله هوش تجاری میتوانید داشبوردهای تحت وب بسازید که به صورت real-time اطلاعات حیاتی کسب و کار خود را مشاهده کنید.
هوش تجاری میتواند دیتای ساختار نیافته را استخراج و دستکاری کند و به اطلاعات معنا دار تبدیل نماید.
مزایای هوش تجاری در حوزه مالی
این امکان بینش ارزشمندی به مدیر مالی در خصوص مشتری، محصولات و کارمندان میدهد تا از این طریق بتوانند برای درآمد بهتر سیاستگذاری کنند. به عنوان مثال، شناسایی مشخصات پرسودترین مشتریان. هوش تجاری به مدیر مالی نمایش میدهد که این مشتریان از کجا هستند، چه محصولی را میخرند و سایر نمودارهایی که کمک میکند پردرآمدترین مشتریان را هدف بگیرد. همچنین با استفاده از این ابزار متوجه خواهند شد در چه قسمتهایی باید سرمایهگذاری کنند. به این صورت هوش تجاری به مدیر شاخص هوش سرمایهگذار چیست؟ مالی کمک میکند که منابعش را به درستی تخصیص دهد.
استفاده از قابلیت پیش بینی real-time بر اساس نقطه فروش و متریکهای مشابه، نوسانات در تقاضای محصولات را مشخص میکند. به عنوان مثال، یک شرکت میتواند از این ابزار استفاده کند تا از موجودی انبارها و فروشگاههایش اطمینان یابد. این افزایش بهرهروی باعث میشود از حمل و نقل غیر ضروری جلوگیری شود و به حمل و نقلهای ضروری سرعت میبخشد.
دپارتمان مالی میتواند از هوش تجاری برای کنترل مسائل کارمندان استفاده کند. از آنجاییکه آموزش نیروی جدید برای شرکتها هزینه بر است، با استفاده از BI میتوان با نگهداری کارمندان در این هزنه صرفه جویی نمود. از طریق تحلیل رفتار کارمندان کنونی و روند افرادی که سازمان را ترک کردهاند، میتوان ریسکهای پیش رو را شناسایی کرد و اقدام پیشگیرانه انجام داد.
داشبوردها در یک نگاه، دید جامعی از وضعیت سلامت شرکت را ارائه میدهند. با جمعآوری ویژوالهای پر اهمیت که نمایشگر دیتا هستند، متخصصان مالی میتوانند روندهای پنهان و فرصت های از دست رفته را شناسایی کنند.
یکی از قابلیت های مهم در داشبوردها Drill-down است که با کلیلک روی قسمتی از نمودار میتوان جزئیات آن را مشاهده کرد. برای مثال، یک شرکت تولیدکننده نوشابه با drill down کردن در ناحیهای که فروش آن کاهش یافته، متوجه میشود که افت شدید به علت حضور رقیب جدید در آن منطقه است که نوشابههای با طعم میوه تولید میکند. با شناسایی سریع افت شدید فروش، این شرکت میتواند به سرعت در این راستا اقدام کند.
KPIها ابزاری حیاتی برای احیای وضعیت مالی شرکت هستند. این متریکها نشان میدهند که آیا شرکت به اهدافش خواهد رسید؟ به عنوان مثال یک شرکت تولیدکننده آبنبات متوجه شد که در گذر زمان درآمدش به صورت مستقیم با یکی از شاخصهای رضایت مشتری (شاخص خالص ترویج کنندگان) در ارتباط است، که نشاندهنده این است که مشتری این شرکت یا این محصول را به دیگران توصیه میکند.
این KPIها، شامل متریکهای ابتدایی مثل سود خالص و شاخصهای پیشرفته مثل چرخه تبدیل نقدی که نشاندهنده این است که چقدر طول میکشد تا منابع سازمان به درآمد برسند. شاخصهایی دیگری مثل حاشیه سود عملیاتی با اندازهگیری هزینههای عملیاتی در مقابل درآمد عملیاتی، بهرهوری کسب و کار را اندازه میگیرد.
با افزایش سرعت و حجم تراکنشهای مالی، ریسکهای این حوزه نیز توسعه یافته اند. با افزایش این ریسکها، توانایی یک سازمان برای پاسخگویی سریع باید به مدیریت دیتا و ابزارهای هوش تجاری اتکا کند. وقتی یک فرصت سرمایهگذاری جدید مطرح میشود، ارزیابی ریسک میتواند برای پذیرفتن یا رد کردن این فرصت، تصمیمگیری کند. علاوه بر این، فشارهایی که از سمت دستگاههای نظارتی وارد میشود، شرکتها را وادار میکند تا اطلاعات خود را مکررا برای بازبینی ارائه دهند.
هوش تجاری برای رصد سریع عملکرد مالی لازم است و ابزارهای real time تصویری جامع و به روز از ریسکهای اعتباری و ریسک های بازار ارائه میدهند.
شرکتهایی که با منابع اطلاعاتی متفاوتی کار میکنند، اگر دیتای خود را قبل از شاخص هوش سرمایهگذار چیست؟ پیادهسازی BI استاندارد نکنند، با افت شدیدی در بهرهوری مواجه خواهند شد. ابزار مناسب باید بتواند انواع دیتا از منابع متفاوت را در یک انبار داده یکپارچه کند. استانداردسازی دیتا باعث میشود گزارشات مالی بهرهوری بیشتری داشته باشند، چرا که در این حالت دیتا از منابع مختلف گردآوری نمیشود و از مغایرت دیتا جلوگیری میکند.
استاندارسازی دیتا موجب میشود مدیران از دیتای دقیق استفاده کنند و اطلاعات ناصحیح و قدیمی حذف شود.
شاخص ترس و طمع چگونه در سرمایه گذاری شما تاثیر می گذارد؟
احساس ترس و طمع ممکن است به اندازه ارزش گذاریها، درآمدها و شاخصهای اقتصادی نقش مهمی در رفتار قیمت سهام داشته باشند. در بلند مدت ممکن است اغراقآمیز باشد، اما در کوتاهمدت این دو احساس به اندازه هر عامل دیگری مهم هستند.
ترس و طمع چیست؟
از زمانی که سرمایهگذاری در بازار سهام وجود داشته است، میدانیم که حرکت قیمت همیشه منطقی نیست. در عوض، احساسات نقش کلیدی در تصمیمگیری سرمایهگذاران ایفا کرده است. از بین تمام احساساتی که میتواند بر قیمت سهام و سایر داراییها تأثیر بگذارد، ترس و طمع احساسات فراگیرتری هستند. وقتی حرص و طمع غالب میشود، سرمایهگذاران نگران به حداکثر رساندن بازده هستند. این زمانی است که اعتماد سرمایهگذاران بالا است و سرفصل ها اغلب اخبار خوب را منعکس میکنند. همچنین زمانی است که قیمت داراییهای پرریسکتر مانند سرمایههای کوچک، سهام بازارهای نوظهور و اوراق قرضه ناخواسته بهتر از داراییهای با درآمد ثابت باشد. هنگامی که ترس غالب میشود، سرمایهگذاران نگران اجتناب از ضرر هستند. اعتماد سرمایهگذاران پایین است و سرفصلها منعکسکننده اخبار بد و پیش بینیهای یک رکود دیگر هستند. این زمانی است که داراییهای امن مانند طلا اغلب از سایر طبقات دارایی بهتر عمل میکنند. بیشتر اوقات، احساسات سرمایهگذار در جایی بین ترس شدید و طمع شدید قرار میگیرد. وقتی احساسات خنثی است، قیمتها بازتاب معقولی از ادراک بازار از ارزش آنها هستند. با این حال، زمانی که ترس یا طمع بر سهام چیره شود، احتمال بیشتری وجود دارد که در سطوح غیرمنطقی معامله انجام شود.
احساسات چگونه بر بازار سهام تاثیر می گذارد؟
اگر به نمودار قیمت تقریبی هر شاخص بورس نگاهی بیندازید، احتمالاً متوجه خواهید شد که نوسانات در بالاترین و پایینترین سطح قیمت، بیشترین است. اغلب این بالا و پایینها با تغییرات عمده در اقتصاد یا سود شرکتها همخوانی ندارند. افزایش نوسانات نشانهای مطمئن است که احساسات، بهویژه ترس، نقشی در فرآیند تصمیمگیری معاملهگران بازی میکند. ترس تنها به دلیل بازار نزولی اتفاق نمیافتد⸵ ترس از دست دادن (FOMO) میتواند قیمتها را به سطوح غیرمنطقی بالایی برساند. زمانی که احساسات بازار خنثی یا نزدیک به خنثی باشد، تصمیمگیری منطقی بیشتر اتفاق میافتد. هنگامی که احساساتی مانند ترس و حرص و طمع غالب است، تصمیمگیری اغلب با انگیزه این احساسات انجام میشود. این زمانی است که سوگیریهای رفتاری بیشتر شایع است. همچنین لازم به یادآوری است که ترس در پایینترین سطح بازار و طمع در اوج بازار به اوج میرسد.
سایر احساساتی که می توانند بر احساسات بازار تأثیر بگذارند
ترس و طمع احساساتی هستند که بر کل بازار و شرکتکنندگان آن تأثیر میگذارند. احساسات و حالات ذهنی زیر نیز میتواند بر تکتک معاملهگران و گهگاه بر کل بازار تأثیر بگذارد.
بی حوصلگی: میتواند باعث شود معاملهگران موقعیتهای خرد را مدیریت کنند و موقعیتهای جدیدی را باز کنند که با استراتژی معاملاتی آنها سازگار نیست. این اغلب زمانی اتفاق میافتد که حجم و نوسان بسیار کم است.
هیجان، شادی و سرخوشی: معمولاً زمانی اتفاق میافتد که موقعیتهای معاملهگر خوب یا با کسب سود زیاد عمل میکنند. این حالات روانی میتواند باعث ریسک بیش از حد شود.
ناامیدی: اغلب زمانی رخ میدهد که یک معاملهگر با بازار هماهنگ نباشد و به نظر میرسد هیچ کاری انجام نمیدهد. این میتواند منجر به ترک استراتژی معاملهگر شود.
امید: در میان سرمایهگذارانی که نمیخواهند واقعیت یک موقعیت را بپذیرند، رایج است. آنها به سادگی از، از دست دادنها چشم پوشی میکنند و به بهبود وضعیت امیدوار هستند.
اظطراب: هنگامی که اندازه موقعیتها خیلی بزرگ است، یا یک معاملهگر احساس میکند کنترلی در دست ندارد، اضطراب رایج است.
چگونه ترس و طمع را برای شناسایی بازارهای غیرمنطقی اندازه گیری کنیم؟
احساسات بازار به خودی خود قابل اندازهگیری نیست. حتی اگر از هر سرمایهگذاری در مورد چشمانداز بازار بپرسید، پاسخها ذهنی خواهند بود. احساسات بازار را میتوان با اندازهگیری اثرات آن بر بازارها به طور غیر مستقیم اندازهگیری کرد. این رویکرد کامل نیست، به همین دلیل است که همیشه باید بیش از یک شاخص را در نظر بگیرید.
برخی از شاخصهای احساسی نوسانات را اندازهگیری میکنند، در حالی که برخی دیگر به عملکرد قیمت داراییهای امن و داراییهای پرخطر نگاه میکنند. شاخصهای دیگر نسبتهایی هستند که رویدادهای مرتبط با حرص و طمع یا اتفاقاتی را که با ترس مرتبط هستند مقایسه میکنند. منبع جدید برای سنجش احساسات، تحلیل گزارشهای خبری و تفسیر رسانههای اجتماعی است.
رویکردهای جدید برای سنجش احساسات بازار
استفاده و اندازهگیری احساسات بازار به طور مداوم در حال تغییر است. در واقع، احساسات بازار یکی از منابعی است که توسط مدیران داراییهای کمی و صندوقهای تامینی بررسی میشود. تا همین اواخر، ورودیهای هر ابزار تصمیمگیری به قیمتهای بازار، به صورتهای مالی و دادههای اقتصادی محدود میشد. این امر اکنون در حال تغییر است زیرا دادههای بیشتری توسط وب سایتها، رسانههای اجتماعی و دستگاههای متصل جمعآوری میشود. تعداد منابع بالقوه اطلاعات مربوط به احساسات به طور مداوم در حال افزایش است.
علاوه بر این، پیشرفت در هوش مصنوعی و قدرت پردازش، به این منابع بزرگ اطلاعات اجازه میدهد تا به سرعت و به طور کامل تجزیه و تحلیل شوند. دادهها و محتوای کاربر محور از رسانههای اجتماعی و سایتهای خبری مالی جمعآوری میشود. سپس از هوش مصنوعی برای یافتن الگوها، تعریف و اجرای استراتژیهای معاملاتی و مدیریت ریسک استفاده میشود. مزیت چنین رویکردی این است که شاخصهای احساسات به جای روزانه یا هفتگی بلافاصله بهروز میشوند.
سخن پایانی
زیر نظر گرفتن میزان ترس و طمع در بازار ابزار دیگری را به مجموعه ابزار هر سرمایهگذار اضافه میکند. احساسات نقش بزرگی در فرآیند کشف قیمت بازار دارند و باید در هر فرآیند تصمیمگیری گنجانده شوند. با این حال، مانند هر ابزار دیگری، شاخص ترس و طمع باید همراه ابزارهای دیگر استفاده شود.
برای موفقیت در بورس، باید فردی باهوش باشیم؟
ممکن است در صحبتهای دوستانه خود، در رابطه با موفقیتهای شخصی دیگران صحبت کنید. در بعضی از مواقع دیده میشود افراد دلیل موفقیت دیگری را به هوش بالای او ربط میدهند. اما آیا برای موفقیت در بورس الزاما باید فردی باهوش باشیم؟ آیا هوش بالا تنها مولفه تاثیرگذار بر موفقیت است. بهنظر شما اگر هوش تنها فاکتور موثر بود، افراد باهوش نباید همه ثروتمند بودند؟ آیا هوش هیجانی نقشی در تصمیمات ما دارد؟
در این مقاله قصد داریم نتایج مطالعاتی که در این رابطه انجام شده است را با هم بررسی کنیم.
عملکرد افراد باهوش و موفقیت در سرمایهگذاریها
بنابر یافتههای کیت استانوویچ (Keith Stanovich) میتوان ادعا کرد که تستهای مرتبط با ضریبهوشی میتوانند معیاری مناسب برای سنجش توانایی ذهنی ما مثل ظرفیت حافظه، منطق و استدلال انتزاعی آن بسیار مفید باشند.
اما برای سنجش نوع تصمیمهای افراد در شرایط و محیطهای واقعی نمیتوان ضریب هوشی را مبنای مناسبی برای سنجش بهتر بودن یا نبودن تصمیمات افراد قرار داد. بررسی در زمینه رابطه هوش و موفقیت در سرمایهگذاری بهطور عملی نیز بررسی شده است.
ایلانور لیز طی بازه زمانی 1986 تا 2001 عملکرد باشگاه سرمایهگذاری Mensa را بررسی کرد. (Mensa موسسهای است که در سال 1946 در انگلستان پایهگذاری شد و هدف آن گردآوری افراد با ضریب هوشی بالا در کنار هم بود. افرادی که ضریب هوشی آنها جزء 2 درصد بالای جامعه بود، توانایی عضویت در این باشگاه را داشتند).
نتایج بررسی عملکرد سرمایهگذاری این افراد باهوش همه را متعجب کرد. در کمال تعجب مشاهده شد که عملکرد سالانه آنها حدود 84 % بدتر از بازدهی شاخص S&P500 بوده است. افراد عضو این باشگاه حدود 2.5 % بازده طی یک سال بهدست آورده بودند. با توجه به شرایطی که این باشگاه در پذیرش عضو دارد، میتوان ادعا کرد که افراد باهوش لزوما سرمایهگذاران موفقی نیستند و هوش تنها مولفه تاثیرگذار بر موفقیت در سرمایهگذاری نیست.
افراد باهوش لزوما سرمایهگذاران موفقی نیستند و هوش تنها مولفه تاثیرگذار بر موفقیت در سرمایهگذاری نیست.
هدف از بیان این موارد این نیست که بگوییم افراد باهوش سرمایهگذاران بدی هستند. در واقع با جستجو در میان آنها میتوان افراد بسیار موفقی را پیدا کرد. شما چه فردی باهوش باشید یا معمولی، باید از خودتان شناخت پیدا کنید و سعی کنید به کنترل بخشهایی از شخصیتتان که ممکن است شما را در سرمایهگذاری به اشتباه بیندازد، بپردازید.
این که شما در زمینهای مثل تحصیلات موفقیتهای زیادی کسب کرده باشید نمیتواند دلیل مناسبی برای موفقیت در سایر زمینهها بهخصوص سرمایهگذاری باشد. در واقع افراد دارای نقاط کوری هستند که خودشان با آنها آشنایی ندارند. این نقاط کور در همه وجود دارند. روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که هر چه افراد باهوشتر باشند نقاط کور در آنها بیشتر است.
مطالعات نشان داده است که افراد باهوش میتوانند بهراحتی بفهمند که دیگران چرا اشتباه کردهاند اما قادر نیستند اشتباهات خود را ببینند. این افراد معمولا توصیههای متخصصان را در زمینه سرمایهگذاری نادیده میگیرند.
هوش بالا لزوما عاملی برای موفقیت نیست.
مارک گرینبلات و همکارانش در سال 2011 مطالعهای در زمینه رابطه هوش با سرمایهگذاری انجام دادند. آنها عملکرد افرادی را که در دانشگاههای مطرح دنیا درس میخواندند بررسی کردند. یافتههای آنها نیز نشان داد که افراد باهوش الزاما سرمایهگذاران موفقی نیستند. نتایج نشان داد افرادی که در دانشگاه هاروارد درس میخواندند نسبت به دانشجویان سایر دانشگاهها عملکرد بهتری نداشتند.
چرا افراد باهوش در سرمایهگذاری موفقتر از دیگران نیستند؟
شِین فردریک از دانشگاه MIT به بررسی رفتار افراد با هوش بالا پرداخت، بررسیهای او نشان داد که افراد باهوش هنگام حل کردن یک مساله و یا هنگام اتخاذ تصمیمات خود، تمایل به کوتاه کردن راهحل ذهنی خود شاخص هوش سرمایهگذار چیست؟ دارند، زیرا این کار باعث میشود انرژی و زمان کمتری را صرف تصمیمگیری کنند، همین کوتاهسازی میتواند باعث شود که در تصمیمگیری دچار اشتباه شوند. این افراد ریسکپذیرتر هستند و تمایل بیشتری نسبت به پذیرش مواردی که به احتمال کم رخ خواهد داد، دارند.
این افراد معمولا دچار نوعی تکبر و غرور میشوند و بر این باورند که هوش و مهارتهای آنها باعث میشود تا به اشتباهاتی که دیگر افراد میکنند دچار نشوند. اما همین باور باعث میشود که آنها دچار اشتباهات معمول شوند و سهمهای اشتباهی برای سرمایهگذاری انتخاب کنند.
از موارد دیگری که باعث میشود افراد باهوش تصمیمهای درستی برای سرمایهگذاری نگیرند این است که ذهن آنها توانایی فریب دادن خود را با داستانهای مختلف دارد، یعنی ذهن بهطوری بهدنبال راهی برای توجیه اشتباه خود است و داستانهایی مفصل درباره چرایی اتفاقات رخ داده درست میکند. این افراد در پذیرش دنیا به همین شکلی که هست مشکل دارند و همیشه سعی میکنند دنیای واقعی را به تئوریهایی که یاد گرفتهاند ربط دهند. اما افراد متوسط دنیای واقعی را راحتتر میپذیرند.
یکی دیگر از مشکلاتی که این افراد دارند این است که برای حل مشکلات پیچیده عموما بهدنبال راهحلهایی پیچیده هستند. در حالی که برخی از مشکلات پیچیده نیز راهحلی ساده دارند.
هوش و موفقیت از دید وارن بافت
وارن بافت طی گزارشهایی که تاکنون داشته، چنین بیان کرده که تنها عامل تعیین کننده موفقیت، ضریب هوشی افراد نیست. افراد بیشتر از این که باهوش باشند نیاز به ثبات عاطفی و عقلانیت دارند.
او در قسمتی از کتاب خود آورده، که برای سرمایهگذاری موفق لازم نیست که دانشمند موشکی باشید. سرمایهگذاری یک بازی نیست که در آن فرد با ضریب هوشی 160 بتواند فرد با ضریب هوشی 130 را شکست دهد. چیزی که مهم است عقلانیت است. او معتقد است که برای موفقیت در سرمایهگذاری نیاز به ضریب هوشی بالا نیست. و ادعا کرده که ضریب هوشی بالا چیزی نبوده که منجر به موفقیت وی شده است بلکه توانایی او در استفاده از حقایق بوده که باعث موفقیت او شده.
او معتقد است ضریب هوشی و استعداد دو عامل مهم در موفقیت هستند. اما این دو عامل به تنهایی باعث نمیشوند که فرد تصمیمات درستی بگیرد. مهمترین عامل توانایی کنترل احساسات است. علاوهبر آن داشتن چارچوب روشن فکری برای اتخاذ تصمیمات و جلوگیری از دخالت احساسات در اتخاذ تصمیمات از جمله عوامل مهم و تاثیرگذار بر تصمیمات سرمایهگذاری است.
سرمایهگذاران موفق چگونه عمل میکنند؟
طی مطالعاتی که تاکنون انجام شده مشاهده نشده که افراد باهوش از شیوهای خاص برای انتخاب سهم جهت سرمایهگذاری استفاده کنند.
با بررسی روش کار سرمایهگذاران موفق میشود نتیجه گرفت که این افراد تمایل به پیروی از قوانین اساسی سرمایهگذاری دارند. یکی از کارهای مهمی که انجام میدهند تنوعبخشی به سبد سرمایهگذاری خود است. یعنی آنها برای انتخاب سهمهای خود، تنها به سهمهای موجود در یک صنعت توجه نمیکنند و سعی میکنند سهمهای خود را از صنایع مختلف انتخاب کنند. دوباره به همان موضوع قدیمی قرار ندادن همه تخممرغها در یک سبد رسیدیم.
مورد دیگری که به چشم میخورد این بود که افراد مبلغ قابلتوجهی را وارد بازار سرمایه میکردند.
حال با توجه به این جمله، تمامی سرمایه خود را وارد این بازار نکنید. این جمله در رابطه با کسانی صدق میکند که دانش کافی برای فعالیت در این بازار را داشته باشند. اگر دانش کافی ندارید هرگز سرمایههای کلان را وارد این بازار نکنید، چون علاوهبر سود خوبی که دارند میتوانند ضررهای بزرگی نیز برای شما به همراه داشته باشند. اینکه شخصی بداند که دانش کافی برای وارد کردن مبالغ کلان در این بازار ندارد و بداند که چه کسانی برای این کار مناسب هستند، خود نشان از هوش بالای آن فرد است.
احساسات و هوش هیجانی
بیشتر سرمایهگذاران بر این باورند که مهارتهای شناختی آنها است که بر نتایج آنها تاثیر دارد. اما از آنجا که افراد در معاملات خود با عواطف درونی خود و همچنین سایر انسانها سروکار دارند، ناتوانی درک و مدیریت احساسات میتواند مهمترین عامل در جلوگیری از رسیدن به نتایج مطلوب باشد.
بنابراین میتوان گفت که علاوهبر IQ، مورد دیگری که بر تصمیمات سرمایهگذاری افراد تاثیر میگذارد EQ یا همان هوش هیجانی است که از عبارت Emotional quotient گرفته شده.
بهطور کلی میتوان گفت که برای موفقیت در سرمایهگذاری و کسب نتایج مطلوب، علاوهبر هوش و مهارت، به کنترل احساسات و عواطف نیز نیاز داریم. هوش هیجانی به خودآگاهی، ادراک، کنترل، انگیزه، مهارت در فهمیدن رفتار دیگران و. بستگی دارد.
گرچه ما معمولاً فکر میکنیم که ظرفیت و توانایی ذهنی ما برای تجزیه و تحلیل مشکلات و موضوعات مختلف در طول زمان ثابت است. اما زمانی که احساسات در تصمیمات ما دخیل شوند، این ظرفیت فکری تغییر خواهد کرد. توانایی ما در درک پتانسیلهای فعلی و آینده شرکتها و صنایع مختلف نیز، در طول زمان و در شرایط مختلف یکسان نخواهد بود.
هوش هیجانی در کنار ضریبهوشی، دو عامل تاثیرگذار بر سرمایهگذاریها هستند.
مشکلاتی که پروبال دادن به احساسات برای ما ایجاد میکند میتوانند رفتارهای سرمایهگذاری ما را بهشدت تحت تاثیر قرار دهند. احساسات باعث تحریف واقعیت میشوند. پس اگر حتی ظرفیت فکری و هوش ما بر تجزیه و تحلیل یک مساله تاثیر نگذارد، ممکن است مغز ما شروع به حل آن مسالهای که به واسطه احساسات تحریف شده و واقعیت ندارد، بپردازد.
احساسات ضریب هوشی ما را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. اگر در شرایط بحرانی و یا تنشزا قرار داشته باشیم، توانایی و ظرفیت ذهنی ما تحت تاثیر استرس قرار میگیرد و نمیتوانیم به همان صورت قبل عمل کنیم، یعنی توانایی ذهن کاهش مییابد و قسمتها و جزئیات مهمی از مساله را نادیده میگیرد. این موضوع فقط در افراد خاصی دیده نمیشود و میتواند تصمیمات همه افراد را تحت تاثیر بگذارد.
هرچه هوش هیجانی یا همان هوش احساسی ما نسبت به یک شرکت یا صنعت خاص بیشتر باشد، یعنی در برخورد با آن شرکت توانایی کنترل احساساتمان را داشته باشیم، احتمال این که در شرایط بحرانی ذهن دچار قضاوت اشتباه در رابطه با آن شرکت یا صنعت شود، نیز کمتر میشود.
ممکن است شنیده باشید که پزشکان معمولا، نزدیکان خود را جراحی نمیکنند. دلیل آن هم این است که ممکن است عملکرد و عقلانیت آنها توسط احساساتشان بهخطر بیفتد.
برای مثال ممکن است شما قبلا بهخاطر سرمایهگذاری اشتباه در یک صنعت یا شرکت مقدار زیادی پول از دست داده باشید. یا ممکن است در شرکتی سرمایهگذاری کرده باشید که بعد از مدتی ورشکست شده باشد یا بر اثر حریق قسمتی از کارخانه از بین رفته باشد و این اتفاقات سبب افت شدید قیمت سهام آن شده باشند، آیا شما بعد از این اتفاقات میتوانید بدون تاثیر این خاطره در ذهنتان، سهام آن شرکت را دوباره خریداری کنید؟ یا ممکن است سرمایهگذاری در آن، ذهن شما را تحت تاثیر قرار دهد و با نشر یک خبر کوچک در ارتباط با همان شرکت، احساسات شما رفتارتان را تحت تاثیر قرار دهد؟ به این موضوع فکر کنید، آیا اتفاقی بوده که اکنون هم باعث شود بهطور هیجانی تصمیم بگیرید؟
جمعبندی
در این مقاله به بررسی این موضوع که آیا افراد باهوش، سرمایهگذاران موفقی هستند یا خیر پرداختیم و نتیجه گرفتیم که داشتن هوش و IQ بالا الزاما باعث موفقیت افراد و ثروتمند شدن آنها نمیشوند. عامل مهم دیگری به نام احساسات و توانایی کنترل هوش هیجانی معرفی شد که میتواند در کنار داشتن مهارت و ضریب هوشی بالا، تصمیمات سرمایهگذاری ما را تحت تاثیر قرار دهد. این حقیقتی انکارناپذیر است که همه ما به عنوان سرمایهگذار حداقل یکبار تحت تاثیر احساسات، تصمیماتی غیرمنطقی گرفتهایم. در این مقاله آموختیم که برای موفق بودن در سرمایهگذاری لازم نیست که حتما ضریب هوشی بالا داشته باشیم، اگر بتوانیم احساسات خود را در شرایط مختلف کنترل کنیم، میتوانیم تا حدی تصمیمات منطقی در ارتباط با سرمایههایمان بگیریم.
میتوانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس دنبال کنید.
روانشناسی معکوس در نظر سنجی AAII و هوش مشاوران سرمایه گذار
مؤسسه AAII یک سازمان آموزشی غیرانتفاعی است که در سال ۱۹۷۸ توسط جیمز کلونان (James Cloonan) تأسیس گردید. اعضای آن عموما در شرف بازنشکستگی و یا بازنشسته و یا دارای ارزش خاص ویژه ای بودند. یکی از اهداف این سازمان آموزش سرمایه گذاران شخصی برای مدیریت سبد سهام (پورتفولیو) خود، بود. در سال ۱۹۸۷ این سازمان شروع به نظرسنجی و رأی گیری از اعضاء بصورت هفتگی در مورد بازار سهام نمود. پیش از فراگیر شدن اینترنت اعضای این سازمان با رأی گیری تصادفی انتخاب می شدند و کارتهای پستی برای آنها ارسال می شد.
از سال ۲۰۰۰ به بعد تمامی اعضاء باید بصورت اینترنتی رأی خود را می دادند. هنوز هم مدت زمان زیادی از کشف این نکته در جهان نگذشته که می توان از نتایج رأی گیری بعنوان یک شاخص استفاده نمود. بعبارت دیگر چنانچه اعضاء احساس فزاینده ای برای پیش خرید یا رها کردن بازار داشته باشند معامله گران می توانند بخوبی از طریق اتخاذ روند شاخص هوش سرمایهگذار چیست؟ مخالف با آن به داد و ستد بپردازند.
علت انجام نظرسنجی AAII
هیچ چیز جالب تر از این نیست که به درون ذهن سرمایه گذاران خصوصی نفوذ کنیم. همانگونه که بازار دارای معامله گرانی از قبیل “جس لیورمور” یا سرمایه گذارانی از قبیل “وارن بافت” می باشد ولی بازار سهام توسط احساساتی از قبیل ترس و امید به حرکت در می آید. از این رو تعجب آور نیست که نظرسنجی های هفتگی ارائه شده توسط AAII یکی از پر بیننده ترین موارد می باشد. نتایج مربوط به این نظرسنجی در وب سایت این مؤسسه و یا در نشریه های مالی از قبیل بارون منتشر می شود و دیدگاه هایی در مورد اذهان مردان کوچک را به ما ارائه می دهند.
با وجود آنکه نتایج این نظر سنجی از دقت زیادی برخوردار نیست اما در عین حال می تواند احساسات و نظرات اعضاء را در مورد بازار سهام نمایش دهد. “چارلز راتبلات” سردبیر نشریه AAII می گوید: هنگامیکه ما سطوح افزایش را مشاهده می کنیم این نظرسنجی جالب تر می شود. ممکن است این نتایج کاملا دقیق نباشند اما اولین چیزی هستند که شما باید برای تأیید روند بازار سهام آنها را مطالعه نمایید. بعبارت دیگر برای تأیید و اثبات باور خودتان از قبیل، ارزیابی و برآوردهای تغییر در میزان سود سهام و قالب بندی و تغییر نمودار سهام باید بدنبال نشانه ها و علائم بیشتری باشید.
وی می گوید چنانچه نتایج بدست آمده را بر روی یک نمودار ترسیم کنید شاخص هوش سرمایهگذار چیست؟ در جستجوی نتایجی هستید که جدا از میانه دارای حداقل دو انحراف معیار دیگر هستند. یکی از این انحراف معیار ها، می تواند در لبه خارج از نرمال باشند. دو انحراف معیار و اعضاء، نیز در مورد از دست دادن سبد سهام (پورتفولیو) خود و یا میزان پولی که ایجاد می کنند واهمه دارند. نظرسنجی با دارا بودن ۳ انحراف معیار واقعا چشمگیر است. برای مثال یکی از بالاترین نرخ های بررسی شده برای کناره گیری از بازار سهام ۷۰٪ بوده است. در سال آتی ، بازار بر روی ۸۰% تمرکز کرده است.
به عنوان نمونه، “وایان تورپ” تحلیلگر ارشد مالی AAII و سردبیر نشریه سرمایه گذاری کامپیوتری می گوید هنگامی که در زمینه خرید و یا فروش سهام به نرخ ۶۰٪ دست پیدا می کنید باید گوش به زنگ باشید. از نظر تاریخی این امر بدان معنا است که بازار در اوج است. وی می افزاید فکر می کنم در کوتاه مدت احساسات بازار را به حرکت در می آورد.
در موارد افزایش یا کاهش بیش از اندازه بازار، اصول و بنیادها تمایل دارند از چارچوب خارج شوند. به نظر می رسد این نظرسنجی می تواند بعنوان یک شاخص معکوس عمل کند زیرا تنها اعضاء نیستند که می توانند چنین احساسی داشته باشند بلکه تمامی افراد شرکت کننده در بازار سهام نیز می توانند چنین حسی داشته باشند، اما هنوز هم عمل کردن برخلاف آنچه که احساس می کنید دشوار به نظر می رسد. “رات بلات” توضیح می دهد که در یک نقطه مشخص در اثر ترس ناشی از روند آتی بازار، افراد دست به اقدامات غیر منطقی و شتاب زده می زنند.
دشوارترین کار برای هر فرد آن است که کمتر بخرد و بیشتر بفروشد حتی با توجه به اینکه مطالعات و تحقیقات مختلف نشان دهد که هنگامی که دیگران دچار واهمه شده اند باید امیدوار و شجاع باشید و هنگامیکه دیگران احساس امنیت و امیدواری می کنند شما باید بیشتر واهمه داشته باشید. هنگامی که شما در حال مشاهده تراز حساب خود هستید و یا هنگامی که دارید صعود ارزش سهام خود را مشاهده می کنید ایستادگی در مقابل این روند واقعا دشوار است، این یک احساس و سرشت انسانی است.
یک توصیه “رات بلات” آن است که در خلال حباب بعدی بازار آنچه را که شما در دوره خرید بعدی بازار انجام خواهید داد بروی صفحه کاغذ بیاورید. هنگامی که مردم تحت فشار قرار ندارند تصمیمات منطقی می گیرند و احساسات خودشان را در آن دخیل نمی کنند ، اما هنگامی که تحت فشار باشند تمایل به گرفتن تصمیمات غیر منطقی داشته و احساسات را در تصمیم گیری خودشان دخیل می کنند.
وی می افزاید، هنگامی که شما در حال ضرر دادن و از دست دادن پول هستید، خرید سهام دشوار است. از دیدگاه احساسی انجام این امر بسیار دشوار است، اما از دیدگاه تجاری اغلب این کار بهترین کاری است که شما می توانید انجام دهید.
هیچکس و هیچ چیز کامل نیست
نظرسنجی AAII اغلب به اندازه کافی دقیق است و بطور کامل بدبینی ها و هراسهای موجود در مورد کف بازار و یا بی اعتمادی در اوج بازار را محاسبه می نماید. اما شما نمی توانید در ماههای میان این دو حد از بازار چیز زیادی بدست آورید. از نظر تکنیکی نظرسنجی حسی بعنوان یک شاخص زمانی طراحی نشده است. اما بسیاری از افراد آن را به این منظور بکار می گیرند.
حتی اگر شما برای تعیین زمان سقف و یا اوج بازار از این نظر سنجی استفاده کنید به احتمال زیاد جزء اولین افرادی هستید که اینکار را انجام میدهند. بنابراین شاید تنها انتقاد وارده به آن این باشد که این نظرسنجی فقط در مورد سقف یا کف بازار عمل می کند و تنها یکی از قطعات پازل (جورچین) است. زمانیکه اعداد و ارقام در هر دو سمت بالا می روند باید به آنها توجه کنید، اما نباید تنها براساس نتایج نظرسنجی اقدام به معامله سهام نمایید.
با وجود آنکه AAII یک نظرسنجی مشهور حسی است اما تنها روش بازی در بازار سهام نمی باشد. یکی دیگر از نظرسنجی های حسی که با دقت توسط معامله گران مورد کنترل و نظارت قرار گرفته هوش سرمایه گذاری نام دارد که در ادامه بحث در مورد آن نکاتی را فرا خواهید گرفت.
نظر سنجی از هوش مشاوران سرمایه گذار
آگاهان و خبرگان در امر سرمایه گذاری که به آنها لقب مشاوران را داده ایم هنگامی که بازار مبهم و دارای حباب است ، شما را از دردسرسی به آن دور نگاه خواهند داشت. در اینجا یک راز کوچک وجود دارد که برای موفقیت باید آن را مد نظر خود قرار دهید: هرگز عملی را بر خلاف توصیه مشاوران انجام ندهید.
نظر سنجی احساسی مشاوره ای چه کاری انجام می دهد
این نظرسنجی هفتگی از سوی نشریه مستقل آماری نظرسنجی چارت کرفت (chartcraft) برای ارائه دیدگاه ها در مورد آنچه که در طی ۶ ماه آتی در بازار ممکن است اتفاق بافتد ، منتشر خواهد شد: روندهای صعودی، نزولی و یا خنثی. این نشریه، اطلاعات را با تعداد مختلفی از خدمات ارائه شده مبادله کرده و همچنین نشریات انتشار یافته در فضای مجازی را نیز دریافت و تحلیل می کند.
بدنبال چه علائم و سیگنالهایی باید بود
پس از بررسی دقیق این نظر سنجی ها ما باید به دنبال سیگنال های خرید و فروش باشیم که به صورت زیر بیان می شود.
- خرید: هنگامی که نویسندگان نشریات مالی مستقل بیش از ۵۰ % برکاهش قیمت متفق القول می باشند، شما می توانید خرید کنید. در نرخ ۶۰٪ می توان یک خرید خارق العاده انجام داد.
- فروش: هنگامی که نویسندگان نشریات مالی مستقل بیش از ۵۰٪ درمورد افزایش قیمت متفق القول می باشند، شما می توانید اقدام به فروش نمایید. در نرخ ۶۰% می توان یک فروش عالی انجام داد.
توجه: این مواردی بیان شد از نظر معاملاتی قابل اجراء نمی باشند. اما تنها می توان از آنها بصورت راهنما در معاملات خود استفاده نمایید. همواره پیش از خرید یا فروش برای تأیید این نوع داده ها و یا سایر شاخص ها را نیز مورد استفاده قرار دهید.
تاریخچه
“کوهن” بنیانگذار مؤسسه چارت کرفت در سال ۱۹۶۳ تصمیم گرفت که با نظرسنجی گروهی از متخصصان طرز تفکر آنها را در مورد بازار سهام دریابد. بدون شک ایده اصلی آن برای دنبال کردن توصیه های متخصصان و کسب توفیق ناگهانی در بازار بورس وال استریت بود. بعد از انجام و بررسی تعدادی از این نظرسنجی ها کوهن کشف کرد که اکثریت نشریات و نویسندگان آنها اغلب در پیش بینی اوضاء بازار ، بویژه در نقاط تغییر و چرخش بازار دچار خطا هایی می شدند.
او به این نکته پی برد که چنانچه خلاف آنچه که، نویسندگان نشریات پیش بینی می کنند عمل نماید می تواند به نتیجه بسیار خوبی دست پیدا نماید. اگرچه بصورت رسمی این نظرسنجی ها را نظرسنجی حسی مشاوران سرمایه گذاری می نامند اما به آن شاخص نزول / صعود نیز می شاخص هوش سرمایهگذار چیست؟ گویند. افراد پیوسته به این سایت نشریه، نتایج بدست آمده از نظرسنجی را فورا از طریق پست الکترونیکی روزانه خودشان دریافت می کنند.
هوش سرمایه گذاران چگونه عمل می کند
نشریه چارت کرفت، بیش از صدها نویسنده مستقل نشریات مالی را که دیدگاههای آنها در مورد روند بازار با بازار بورس وال استریت مغایر دارد را مورد رای گیری قرار می دهد. از طریق رأی گیری از نویسندگان مستقل که بابت پیش بینی روند بازار و توصیه به خوانندگان خود در مورد انتخاب راه و مسیر اصلی حرکت بازار، دستمزد دریافت می کنند، شما نیز می توانید دامنه ای از دیدگاهها و نقطه نظرات را کسب نمایید.
درست همانند نظرسنجی AAII ، نظرسنجی حسی مشاوره ای که در طول تغییرات شدید بازار تا زمانی که شما عکس آن عمل نمایید، بخوبی برایتان کار خواهد کرد. نتایج این نظرسنجی واقعا فریبنده است زیرا انتظار می رود نویسندگان نشریات تبحر بیشتری در تحلیل بازار داشته باشند که در پایان کار نیز به این افراد برای توصیه هایشان، هزینه ای بصورت دستمزد پرداخت می شود.
هنور هم همانند گروه مردان کوچک ، نظرات نویسندگان نشریات اغلب توسط احساس نگرانی ها و یا رضایت مندیشان تغییر می کند. درواقع بسیاری از معامله گران هم به نظرسنجی حسی مشاوران و هم به نظرسنجی AAII برای مقایسه نتایج آنها توجه می کنند. اغلب نویسندگان خبره نشریات و سرمایه گذاران خصوصی احساس مشابهی را در مورد بازار بویژه هنگامیکه تحت فشار هستند با هم سهیم می شوند.
“مایکل بورک” سردبیر نشریه هوش سرمایه گذاران در این باره توضیح می دهد که: بسیاری از مشاوران در واقع پیرو روند بازار هستند اما این به دلیل طبیعت و سرشت انسانی سرمایه گذاران و مشاوران است که در زمان افزایش قیمت سهام امیدوارتر و هنگام کاهش آن، دچار بدبینی بیشتری می شوند. همچنین به نظر می رسد افزایش قیمتها سبب ارائه پیش بینی های بهتر در مورد روند بازار می گردد در حالیکه کاهش قیمت ها معمولا عکس آن را موجب خواهد شد.
هیچکس و هیچ چیز کامل نیست
اگرچه نظرسنجی ها، اغلب سیگنالهای مخالفی را در مورد مسیر حرکت بازار که اطلاعات مفیدی نیز می باشد، ارائه می دهند اما لزوما نمی توان با تمام اطمینان آنها را در معاملات بکار برد. از اینرو استفاده از شاخص های حسی نیز برای زمان بندی دقیق همیشه قابل اطمینان نیست. معمولا نباید نتایج نظرات کوتاه مدت توسط معامله گران برای ورود و یا خروج از بازار را مورد استفاده قرار گیرد.
سالها قبل تحقیقی انجام شد که ادعا می کرد نتایج مربوط به نظرسنجی هوش سرمایه گذاران بعنوان یک شاخص معکوس از نظر آماری شاخص نبوده است. هنوز هم به نظر می رسد که امروزه این نظر سنجی کماکان عمل می کند.
بعلاوه درست همانند افرادی که در وال استریت فعال هستند، نویسندگان نشریات مالی شاید هنگامی که میزان سرمایه گذاری افزایش می یابد، بیشتر امیدوار می باشند. این امر می تواند توضیح دهد که چرا برخی اوقات حس امیدواری نظرسنجی هوش سرمایه گذاران از AAII کمی بیشتر است.
بهترین سرمایهگذاری در ایران چیست؟افزودن دیدگاه
آدمهای مختلف موارد مختلفی را برای سرمایهگذاری انتخاب میکنند. برخی از مردم خرید ملک را مطمئن و سودآور میدانند. برخی دیگر با طلا و سکه پسانداز میکنند. عدهای میخواهند با دلار، پول خود را از آسیب تورم نجات دهند. عده کمی هم در بورس سرمایهگذاری میکنند، هرچند در نظر عموم مردم بورس بیاندازه پرریسک است. اما همه آنها در نهایت به دنبال بهترین سرمایهگذاری میگردند. بالاترین سود، کمترین ریسک و بیشترین نقدشوندگی ممکن.
در اینجا نمیخواهیم در مورد اخلاق و تاثیرهای اجتماعی هر مورد سرمایهگذاری بحث کنیم. تنها میخواهیم نگاهی بیندازیم به سابقه هرکدام از این بازارها و ببینیم از سال ۱۳۷۷ تا به امروز هر بازار چه وضعی داشته است. سوال اینجا است که کدام بازار سودآورترین گزینه برای سرمایهگذاری است؟ در این بازه زمانی ایران و آمریکا سه رئیسجمهور متفاوت را تجربه کردهاند. به این ترتیب میتوانیم مدعی شویم که شرایط سیاسی مختلفی را پشتسر گذاشتهایم.
انتخاب مورد سرمایهگذاری و روش بررسی
برای بهدست آوردن مقدار تورم از شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) استفاده میکنیم. اگر بازدهی مورد سرمایهگذاری از تورم کمتر باشد، سرمایهگذاری را زیانده درنظر میگیریم. برای بازدهیهای بیشتر از تورم به هزینه فرصت (opportunity cost) سرمایهگذاری نگاه میکنیم. یعنی آیا موردی سودآورتر از انتخاب ما وجود داشته است؟
بهره بانکی را به عنوان سرمایهگذاری بدون ریسک در نظر میگیریم. توجه کنید که سکه، دلار و سهام نقدشوندهتر از سپرده پنجساله هستند. برای آنکه نقدشوندگی (liquidity) کمترین تاثیر را بر محاسبات ما بگذارد، از نرخ بهره سپرده یکساله استفاده میکنیم.
برای دلار و سکه، مبنای محاسبه قیمت در بازار آزاد است. یعنی فرض میکنیم سفتهبازاران به ارز دولتی دسترسی ندارند.
برای زمین از شاخص قیمت زمین تهران (LPI) استفاده میکنیم. مبنای محاسبه، آماری است که بانک مرکزی منتشر میکند. نرخ اجاره سالانه آپارتمان را برابر ۷ درصد بهای ملک در نظر میگیریم. (رهن یک پنجم بهای ملک، نرخ تبدیل ۱۰ میلیون رهن در مقابل ۳۰۰ هزار تومان اجاره.
برای محاسبه بازده بورس از شاخص کل استفاده میکنیم. از آنجایی که در سال ۱۳۷۷ صندوق ETFبا درآمدثابت وجود نداشت، یک صندوق فرضی با درآمدثابت ۲۰% را با شاخص کل مقایسه میکنیم. (در زمان تنظیم مقاله، دادههای بانک مرکزی تا سال ۱۳۹۵ تاییدشده بودند.)
بازده سرمایهگذاری از سال ۱۳۷۷ تا امروز
حالا فرض میکنیم یک واحد پول (یک میلیون تومان) در بازارهای مخالف سرمایهگذاری شود. با استفاده از دادههایی که از بانکمرکزی، بازار آزاد و سازمان بورس اوراق بهادار استخراج کردهایم، حساب میکنیم این پول در سالهای مختلف چقدر تغییر میکند. به بیان دیگر برای هر مورد سرمایهگذاری شاخص ۱۳۷۷ برابر با ۱ فرض میشود.
حالا به محاسبه بازدهی هر مورد میپردازیم. برای محاسبه بازدهی از فرمول (۱) استفاده میکنیم.
که در آن pt قیمت در سال t و P0همان یک میلیون تومانی است که سرمایهگذاری کردهایم. بازدهی بازارها به شکل زیر خواهد بود.
در یک نمودار خطی میتوانیم بازدهی بازارهای مختلف را ببینیم.
همانطور که میبینیم بازدهی بورس در بلندمدت با هیچکدام از موارد دیگر قابل مقایسه نیست. در نمودار زیر میتوانیم بازدهی سایر سرمایهگذاریها را بدون درنظر گرفتن بورس ببنیم.
دسته اول: تورم، دلار و سپرده بانکی
دلالهایی که دلار را با فرکانس بالا (HFT) معامله میکنند میتوانند سود کنند. آنها امروز دلار را میخرند و چند دقیقه بعد به قیمتی بالاتر میفروشند. سود آنها از مابه تفاوت خریدوفروش (spread) بهدست میآید نه از انبار کردن و نگهداشتن ارز. حجم و فرکانس بالا معامله شاخص هوش سرمایهگذار چیست؟ باعث میشود سود اندک برای آنها ارزنده باشد.
اما برای کسی که میخواهد تورم را پوشش دهد، نگهداری دلار مفید نخواهد بود. در بلندمدت شاخص قیمت بیشتر از نرخ ارز رشد خواهد کرد. اول آنکه دولت ایران سعی میکند با سرکوب نرخ ارز از رشد طبیعی آن پیشگیری کند و برای این کار از صندوق ذخیره ارزی استفاده میکند. دیگر آنکه در آمریکا هم تورم وجود دارد و ارزش یک اسکناس ۱ دلاری در سال ۱۹۹۷ برابر ارزش همین اسکناس در ۲۰۱۷ نیست.
از طرف دیگر میبینیم که سپرده یکساله با تقریب خوبی میتواند تورم را پوشش دهد. در یک بازه زمانی ۱۸ ساله سپردهگذاری یکساله تنها ۱۳ درصد از تورم عقب میافتد. در حالی که خریدار ارز با یک فاصله ۶۵ درصدی روبرو خواهد شد.
نتیجه آنکه با یک سپرده کوتاهمدت یکساله میشود تورم را هج کرد، با خرید و نگهداری ارز نه. حساب پسانداز پنجساله بیشتر از سپرده یکساله سود میکند، اما اگر سرمایهگذار بخواهد قبل از سررسید حساب خود را ببندد با نرخ شکست (termination fee) روبهرو میشود. برای همین سپرده بانکی بلندمدت مورد سرمایهگذاری مناسبی برای همه شرایط نیست.
دسته دوم: طلا، زمین و درآمدثابت
در بلندمدت رفتار بازدهی سکه و زمین مسکونی به طرز شگفتآوری به یکدیگر شبیه است. فرض کنید در سال ۱۳۷۷ میتوانستید یک متر زمین مسکونی را به قیمت ۲۲۵ هزار تومان (پنج سکه بهار آزادی) بخرید. همین زمین در سال ۱۳۹۵ بیش از شش میلیون تومان قیمت داشت. در آن سال میشد همین زمین را با پنجونیم سکه خرید.
در کوتاهمدت شاید قیمت سکه یا مسکن رشد یا افت کند، ولی در بلندمدت رفتار آنها به هم نزدیک میشود. یعنی اگر کسی در سال ۱۳۷۷ زمین خود را فروخته و سکه خریده باشد، در سال ۱۳۹۵ میتوانست با فروختن سکههایش تقریبا همان زمین را خریداری کند.
نتیجه جالب این است که در بلندمدت سکه طلا و زمین مثل صندوق با درآمدثابت ۲۰% عمل میکند. یعنی با نگهداری بلندمدت سکه و زمین میتوانید سالانه بیستدرصد درآمد کسب کنید، یا اگر میخواهید چیزی را جایگزین خرید سکه و زمین کنید، میتوانید از صندوق با درآمد ثابت (fixed income fund) استفاده کنید.
یک مثال از این شرایط، وقتی است که میخواهیم برای خرید خانه فرزندانمان پسانداز کنیم. یک پسانداز درآمدثابت ۲۰% انتخاب مناسبی است، چون به سادگی نمیشود هر ماه یک سکه بهار آزادی پسانداز کرد. اما با پول اندک میشود یک یا چند واحد صندوق درآمدثابت خرید. این واحدها ریسک نگهداری سکه طلا را ندارند و از املاک نقدشوندهتر هستند.
دسته سوم: بورس در بلندمدت
همانطور که گفتیم اگر افق زمانی سرمایهگذاری خود را ۱۷ ساله بگیریم، هیچ سرمایهگذاریای باسرمایهگذاری شاخص (index investment) قابل مقایسه نیست. اما در افق زمانی (planning horizon or time horizon) هفتساله شرایط میتواند متفاوت باشد.
کسی که از ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۷ زمین خریده باشد، بیشتر از هر بازار دیگری سود میگیرد. در این دوره جایگاه دوم از آن بورس است. کسی که در سالهای ۸۲، ۸۳ و ۸۴ (قبل از به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد) سکه خریده بود، بعد از هفتسال بیشتر از فعالهای بورس سود کسب میکرد. اما در تمام بازههای هفتساله دیگر سرمایهگذاران بورسی بیشترین سود را کسب کردهاند.
نکته دیگر این است که سرمایهگذاری در بورس با افق زمانی کمتر از ۵ سال چندان مطمئن نیست. در افقهای زمانی کمتر از ۵ سال، صندوق و سپرده بانکی سرمایهگذاریهای مناسبتری هستند. مثلا کسانی که در سال ۱۳۸۲ وارد بورس شدند، در سال ۸۷ تنها ۱۸ درصد سود کرده بودند، در حالی که قیمتها ۱۰۳ درصد رشد کرده بود.
اما همین سرمایهگذاران در افق بالای ده سال پاداش صبر خود را گرفتند. سالهای ۸۴ تا ۸۷ ( از اواخر دولت خاتمی به اوایل دولت احمدینژاد) بدترین دوران بورس بود. درحالی که قیمت سکه، دلار و مسکن به شکل وحشتناکی رشد کرد. مشکل اصلی اینجا است که کسی نمیدانست ۱۳۸۷ بهترین زمان برای ورود به بورس است. به همین دلیل در بیشتر منابع علمی میگویند پرتفویی که فقط از سهام تشکیل شده باشد، برای افق زمانی بالای ۱۰ سال توجیه دارد.
به طور میانگین بورس در تمام بازههای هفتساله از ۱۳۷۷ تا به امروز بیش از ۷۰۰% بازدهی داشته است. در پنج دوره گذشته بازدهی بازار بیش از ۸۰۰% درصد بود. در دورههای هفتساله بازدهی بورس بهطور میانگین چنین بوده است:
اجاره خانه به عنوان شغل
یک مورد سرمایهگذاری دیگر این است که خانه بخریم و آن را اجاره دهیم. پیشفرض صاحبخانهها این است که قیمت خانه متناسب با تورم رشد میکند، اجاره هر مبلغی که باشد سود است، چون بالای خط تورم قرار میگیرد. این پیشفرض درست نیست. قیمت خانه در تهران بیشتر از تورم رشد میکند. چرا که رشد تقاضا برای مسکن، بیشتر از ظرفیت شهر برای عرضه ملک مسکونی است.
اما نکته مهم در مورد خانه مسکونی، استهلاک (depreciation) است. خانه در تهران هر سال ۲٫۵ درصد از ارزش (نه قیمت) خود را از دست میدهد. یعنی قیمت یک خانه بیست سال ساخت به طور تقریبی ۲۰(۰٫۹۷۵) یا ۶۰ درصد ملک مشابه نوساز است (مشابه از نظر متراژ و موقعیت). عدد واقعی میتواند بین ۵۰ تا ۷۰ درصد متغیر باشد. مستاجر هر سال ۷ درصد قیمتِ روزِ خانه را به عنوان اجاره میپردازد. پس میتوانیم بگوییم:
که در آن H0 قیمت روز خانه نوساز و Ht قیمت روز خانه tسال ساخت است.
چسبندگی قیمت اجاره
دقت کنید که قیمت خانه کهنه در مناطق مختلف و با توجه به امکانات بنا میتواند متفاوت باشد. همچنین اگر الان بخواهید خانه اجاره کنید ممکن است از شما ۸ تا ۱۰ درصد اجاره بگیرند. اما اجاره خانه در مجموع چسبندهتر از قیمت خانه است و معمولا به هماناندازه رشد نمیکند.
برای درک چسبندگی قیمت اجاره (price stickiness) تصور کنید شما در یک خانه ساکن هستید. بهجای پیدا کردن خانه جدید سعی میکنید قرارداد خود را با کمترین رشد تمدید کنید. صاحبخانه هم ترجیح میدهد با شما تمدید کند تا چندماه خانهاش خالی بماند و نیم ماه اجاره را به بنگاه بدهد. به همین دلیل معمولا میانگین اجارهها کمتر از قیمت خانه رشد میکند. از طرف دیگر خریدار مسکن بیشتر از مستاجر قدرت خرید دارد.
توجه کنید که با بالارفتن عمر بنا، استهلاک بر رشد قیمت میچربد. برای همین اگر قصد داریم از اجاره خانه کسب درآمد کنیم، بهتر است افق زمانی خود را بیشتر از ده سال در نظر نگیریم. یعنی خانه هفت تا دهسالساخت را با خانه نوساز عوض کنیم.
بهترین سرمایهگذاری در ایران
در افق کوتاهمدت بهترین سرمایهگذاری صندوق با درآمدثابت است. دیدیم کسانی که در سال ۹۱ و ۹۲ سکه خریدند، در سال ۹۳ در ضرر بودند. نگهداشتن دلار هرگز سودآور نبوده است. سپرده یکساله در بهترین حالت میتواند تورم را پوشش دهد و سپرده پنجساله مشکل نقدشوندگی دارد. از طرفی خرید زمین در تهران کار سادهای نیست و به چند ده میلیارد تومان سرمایه نیاز دارد. مسکن در بلندمدت ارزش خود را از دست میدهد و مسکن قدیمی به سادگی قابل فروختن نیست.
سرمایهگذاری در بورس بهترین گزینه برای افقهای طولانی است. چنین سرمایهگذاری باید برای بازههای دهساله یا بیشتر برنامهریزی کند. به همین دلیل برای محاسبه ارزش ذاتی سهم با جریان آزاد نقدی، از پیشبینی تنزیلیافته دهسال آینده استفاده میکنیم. برای کسانی که دانش کافی برای سرمایهگذاری در بورس ندارند، توصیه میشود از صندوق سهام استفاده کنند، یا از خدمات سبدگردانی نهادهای سرمایهگذاری بهره ببرند. برای کسانی که برنامهای بین ۵ تا ۱۰ سال دارند، پرتفویی شامل ترکیبی معقول از درآمدثابت و سهام توصیه میشود.
دیدگاه شما