معاملات نقطه پیوت چقدر دقیق است؟


پنج گام که هر معامله گر موفق پیموده است

پنج گام که هر معامله گر موفق پیموده است https://alt.ir/wp-content/themes/movedo/images/empty/thumbnail.jpg 150 150 netnegar netnegar https://secure.gravatar.com/avatar/372b3265d1373b8663a96d4f898d2c1c?s=96&d=mm&r=g 20 آذر 1399 10 دی 1399

گام اول: ناآگاهی از بی کفایتی

این اولین گامی است که بر می دارید هنگامی که شروع به معامله گری در بازارهای مالی می کنید. شما می دانید که این یک راه خوب برای پول درآوردن است چرا که شما خیلی در مورد آن شنیده اید و اینکه افراد زیادی در آن میلیونر شده اند. متاسفانه، درست مانند زمانی که می خواهید رانندگی یاد بگیرید فکر می کنید که آسان خواهد بود، مگر چقدر می خواهد سخت باشد؟ قیمت یا بالا می رود یا پایین، پس چه راز بزرگی می تواند وجود داشته باشد، بزن بریم پول در بیاریم!

متاسفانه درست مانند زمانی که اولین بار پشت ماشین می نشینید، سریعا می فهمید معاملات نقطه پیوت چقدر دقیق است؟ که هیچ ایده ای ندارید که چه باید بکنید. معاملات زیادی انجام می دهید و ریسک های زیادی می کنید. وقتی وارد یک معامله می شوید بازار در خلاف جهت شما بر می گردد بنابراین شما دوباره خلاف جهت وارد می شوید و بازار دوباره بر می گردد … و دوباره، و دوباره.

شما ممکن است یک موفقیت اولیه داشته باشید، که این حتی بدتر است، چرا که به مغزتان می گوید این واقعا ساده است و شما شروع به ریسک بیشتر می کنید.

برای اینکه ضررها را جبران کنی هربار که می خواهید وارد معامله شوید حجم را دوبرابر میکنید. این کار بعضی وقت ها جواب می دهد ولی در بیشتر موارد آسیب جدی به شما می زند. در این مرحله شما کاملا نسبت به بی کفایتی خود در معامله گری بی توجه هستید. این مرحله ممکن است یک یا دو هفته طول بکشد ولی بازار معمولا سریع است و شما وارد مرحله بعد می شوید.

گام دوم: آگاهی از بی کفایتی

مرحله دوم جایی است که شما می فهمید معامله گری به این سادگی ها هم نیست و شما احتمالا باید یک سری کارهایی انجام دهید. شما آگاهانه می فهمید که یک معامله گر بی تجربه هستید. شما مهارت یا بینش کافی برای سوددهی مستمر ندارید.

شما آماده می شوید که کلی سیستم و کتاب تهیه کنید، و تمام وب سایت ها از سراسر دنیا را بخوانید. و جستجوی خود را برای یافتن سیستم جادویی آغاز می کنید. در این دوره شما شبیه کوچ نشینان خواهید بود، شما دائما در حال پریدن از این روش به آن روش به صورت روزانه یا هفتگی هستید و هیچ سیستم را به مدت کافی تست نمی کنید که ببینید آیا واقعا جواب می دهد یا خیر. هر بار که با اندیکاتور تازه ای آشنا می شوید به وجد می آیید که این همان چیزی بود که دنبالش می گشتم.

شما سیستم های اتوماتیک را در متاتریدر تست می کنید، شروع می کنید به کار کردن با میانگین های حرکتی، خطوط فیبوناچی، مقاومت ها و حمایت ها، پیوت ها، فراکتال ها، واگرایی ها، DMI، ADX و صدها چیز دیگر به امید یافتن سیستم جادویی. شما دائما در حال جستجوی قله و کف حرکت ها هستید و می خواهید نقطه دقیق بازگشت را با اندیکاتورهای خود بیابید و معاملات نقطه پیوت چقدر دقیق است؟ در نهایت خود را در میان معاملات ضررده می بینید و حتی حجم آنها را اضافه می کنید چرا که مطمئن هستید تحلیلتان درست است.

شما وارد فروم ها و چت روم ها می شوید و می بینید معامله گران دیگر در حال سود کردن هستند و می خواهید بدانید چرا شما نمی توانید. کلی سوال می پرسید، بعضی از آنها انقدر احمقانه هستند که وقتی به آن زمان برگردید تعجب می کنید. در نهایت شما به جایی می رسید که می گویید تمام افرادی که می گویند ما موفق هستیم دروغگو هستند. آنها نمی توانند آن مقدار که می گویند درآمد داشته باشند چرا که شما مطالعه کردید و نتوانستید. شما به اندازه آنها می دانید پس آنها دروغ می گویند. ولی روزها می گذرد و آنها آنجا هستند و حساب هایشان درحال افزایش است درحالی که شما ضرر می کنید.

شما مثل یک پسر بچه عمل می کنید. معامله گران موفق به شما به رایگان پند می دهند ولی شما یک دنده هستید و فکر می کنید همه چیز را می دانید. شما هیچ نصیحتی را نمی پذیرید و معاملات بیش از حد روی حسابتان انجام میدهید با آنکه همه به شما می گویند از روی عصبانیت این کار را می کنید ولی شما بهتر می دانید. در ادامه شما پیشنهاد های معاملاتی دیگران را هم مدنظر قرار می دهید ولی برایتان جواب نمی دهد و برای تهیه سیگنال پول می دهید ولی باز هم ضرر می کنید.

این مرحله ممکن است سالیان سال ادامه پیدا کند. در حقیقت با توجه به تجربه شخصی و صحبتی که با معامله گران دیگر شده، این مرحله به راحتی بیش از یک سال تا نزدیک ۳ سال ممکن است ادامه پیدا کند. همچنین این مرحله ای است که احتمالا شما به خاطر سرخوردگی محض این کار را رها خواهید کرد.

حدود ۶۰ درصد معامله گران تازه کار فارکس در ۳ ماه اول این کار را رها می کنند که البته این چیز خوبی است اگر قرار بود همه موفق شوند که همه ما میلیونر بودیم. ۲۰ درصد دیگر تا یک سال ادامه می دهند و سپس در ناامیدی ریسک هایی می کنند که مطمئنا حسابشان را نابود می کند که البته این اتفاق می افتد. و چیزی که ممکن است شما را شگفت زده کند این است که ۲۰ درصد دیگر حدود ۳ سال در این بازار باقی می مانند و فکر می کنند که دیگر به نقطه امن رسیدند ولی حتی بعد از ۳ سال تنها ۵ تا ۱۰ درصد باقی می مانند و شروع می کنند به کسب درآمد واقعی و ثابت.

به هر حال اینها آمار واقعی هستند، نه حدس هایی که از ذهنم آمده، پس اگر ۳ سال است که در بازار هستید فکر نکنید که دیگر به نقطه امن رسیدید.

افراد زیادی با من بر سر این زمان ها بحث کردند، و نکته جالب اینکه هیچکدامشان بیشتر از ۳ سال معامله گری نکردند، اگر شما فکر می کنید که بیشتر می فهمید از کسی که بیشتر از ۵ سال است که معامله گری می کند بپرسید چه مقدار زمان برده تا معامله گر حرفه ای شوید. مسلما استثناهایی هم وجود دارد ولی من تا به حال ندیدم.

در نهایت شما شروع به بیرون آمدن از این مرحله می کنید. شما احتمالا بیش از آن چیزی که فکرش را می کردید از زمان و پول صرف آن کردید. احتمالا ۲ یا ۳ حساب بزرگ را از دست داده اید و چند بار رهایش کردید ولی معامله گری دیگر در خون شماست.

یک روز، در یک لحظه شما وارد مرحله سوم می شوید.

گام سوم: لحظه اکتشاف

در پایان مرحله دوم شما شروع می کنید به فهمیدن اینکه، چیزی که تفاوت ایجاد می کند سیستم معاملاتی شما نیست. شما می فهمید که حتی با یک میانگین حرکتی ساده هم می توان پول درآورد اگر از لحاظ روانی و مدیریت سرمایه درست عمل کنید. شما شروع می کنید به خواندن کتاب هایی در زمینه روانشناسی معامله گری و شخصیتی که در آن کتاب ها بیان می شود را در خود می بینید و نهایتا لحظه اکتشاف فرا می رسد.

پنج گام که هر معامله گر موفق پیموده است

این اولین گامی است که بر می دارید هنگامی که شروع به معامله گری در بازارهای مالی می کنید. شما می دانید که این یک راه خوب برای پول درآوردن است چرا که شما خیلی در مورد آن شنیده اید و اینکه افراد زیادی در آن میلیونر شده اند. متاسفانه، درست مانند زمانی که می خواهید رانندگی یاد بگیرید فکر می کنید که آسان خواهد بود، مگر چقدر می خواهد سخت باشد؟ قیمت یا بالا می رود یا پایین، پس چه راز بزرگی می تواند وجود داشته باشد، بزن بریم پول در بیاریم!

متاسفانه درست مانند زمانی که اولین بار پشت ماشین می نشینید، سریعا می فهمید که هیچ ایده ای ندارید که چه باید بکنید. معاملات زیادی انجام می دهید و ریسک های زیادی می کنید. وقتی وارد یک معامله می شوید بازار در خلاف جهت شما بر می گردد بنابراین شما دوباره خلاف جهت وارد می شوید و بازار دوباره بر می گردد … و دوباره، و دوباره.

شما ممکن است یک موفقیت اولیه داشته باشید، که این حتی بدتر است، چرا که به مغزتان می گوید این واقعا ساده است و شما شروع به ریسک بیشتر می کنید.

برای اینکه ضررها را جبران کنی هربار که می خواهید وارد معامله شوید حجم را دوبرابر میکنید. این کار بعضی وقت ها جواب می دهد ولی در بیشتر موارد آسیب جدی به شما می زند. در این مرحله شما کاملا نسبت به بی کفایتی خود در معامله گری بی توجه هستید. این مرحله ممکن است یک یا دو هفته طول بکشد ولی بازار معمولا سریع است و شما وارد مرحله بعد می شوید.

گام دوم: آگاهی از بی کفایتی

مرحله دوم جایی است که شما می فهمید معامله گری به این سادگی ها هم نیست و شما احتمالا باید یک سری کارهایی انجام دهید. شما آگاهانه می فهمید که یک معامله گر بی تجربه هستید. شما مهارت یا بینش کافی برای سوددهی مستمر ندارید.

معامله گر موفق فراچارت

شما آماده می شوید که کلی سیستم و کتاب تهیه کنید، و تمام وب سایت ها از سراسر دنیا را بخوانید. و جستجوی خود را برای یافتن سیستم جادویی آغاز می کنید. در این دوره شما شبیه کوچ نشینان خواهید بود، شما دائما در حال پریدن از این روش به آن روش به صورت روزانه یا هفتگی هستید و هیچ سیستم را به مدت کافی تست نمی کنید که ببینید آیا واقعا جواب می دهد یا خیر. هر بار که با اندیکاتور تازه ای آشنا می شوید به وجد می آیید که این همان چیزی بود که دنبالش می گشتم.

شما سیستم های اتوماتیک را در متاتریدر تست می کنید، شروع می کنید به کار کردن با میانگین های حرکتی، خطوط فیبوناچی، مقاومت ها و حمایت ها، پیوت معاملات نقطه پیوت چقدر دقیق است؟ ها، فراکتال ها، واگرایی ها، DMI، ADX و صدها چیز دیگر به امید یافتن سیستم جادویی. شما دائما در حال جستجوی قله و کف حرکت ها هستید و می خواهید نقطه دقیق بازگشت را با اندیکاتورهای خود بیابید و در نهایت خود را در میان معاملات ضررده می بینید و حتی حجم آنها را اضافه می کنید چرا که مطمئن هستید تحلیلتان درست است.

شما وارد فروم ها و چت روم ها می شوید و می بینید معامله گران دیگر در حال سود کردن هستند و می خواهید بدانید چرا شما نمی توانید. کلی سوال می پرسید، بعضی از آنها انقدر احمقانه هستند که وقتی به آن زمان برگردید تعجب می کنید. در نهایت شما به جایی می رسید که می گویید تمام افرادی که می گویند ما موفق هستیم دروغگو هستند. آنها نمی توانند آن مقدار که می گویند درآمد داشته باشند چرا که شما مطالعه کردید و نتوانستید. شما به اندازه آنها می دانید پس آنها دروغ می گویند. ولی روزها می گذرد و آنها آنجا هستند و حساب هایشان درحال افزایش است درحالی که شما ضرر می کنید.

شما مثل یک پسر بچه عمل می کنید. معامله گران موفق به شما به رایگان پند می دهند ولی شما یک دنده هستید و فکر می کنید همه چیز را می دانید. شما هیچ نصیحتی را نمی پذیرید و معاملات بیش از حد روی حسابتان انجام میدهید با آنکه همه به شما می گویند از روی عصبانیت این کار را می کنید ولی شما بهتر می دانید. در ادامه شما پیشنهاد های معاملاتی دیگران را هم مدنظر قرار می دهید ولی برایتان جواب نمی دهد و برای تهیه سیگنال پول می دهید ولی باز هم ضرر می کنید.

این مرحله ممکن است سالیان سال ادامه پیدا کند. در حقیقت با توجه به تجربه شخصی و صحبتی که با معامله گران دیگر شده، این مرحله به راحتی بیش از یک سال تا نزدیک ۳ سال ممکن است ادامه پیدا کند. همچنین این مرحله ای است که احتمالا شما به خاطر سرخوردگی محض این کار را رها خواهید کرد.

حدود ۶۰ درصد معامله گران تازه کار فارکس در ۳ ماه اول این کار را رها می کنند که البته این چیز خوبی است اگر قرار بود همه موفق شوند که همه ما میلیونر بودیم. ۲۰ درصد دیگر تا یک سال ادامه می دهند و سپس در ناامیدی ریسک هایی می کنند که مطمئنا حسابشان را نابود می کند که البته این اتفاق می افتد. و چیزی که ممکن است شما را شگفت زده کند این است که ۲۰ درصد دیگر حدود ۳ سال در این بازار باقی می مانند و فکر می کنند که دیگر به نقطه امن رسیدند ولی حتی بعد از ۳ سال تنها ۵ تا ۱۰ درصد باقی می مانند و شروع می کنند به کسب درآمد واقعی و ثابت.

به هر حال اینها آمار واقعی هستند، نه حدس هایی که از ذهنم آمده، پس اگر ۳ سال است که در بازار هستید فکر نکنید که دیگر به نقطه امن رسیدید.

افراد زیادی با من بر سر این زمان ها بحث کردند، و نکته جالب اینکه هیچکدامشان بیشتر از ۳ سال معامله گری نکردند، اگر شما فکر می کنید که بیشتر می فهمید از کسی که بیشتر از ۵ سال است که معامله گری می کند بپرسید چه مقدار زمان برده تا معامله گر حرفه ای شوید. مسلما استثناهایی هم وجود دارد ولی من تا به حال ندیدم.

در نهایت شما شروع به بیرون آمدن از این مرحله می کنید. شما احتمالا بیش از آن چیزی که فکرش را می کردید از زمان و پول صرف آن کردید. احتمالا ۲ یا ۳ حساب بزرگ را از دست داده اید و چند بار رهایش کردید ولی معامله گری دیگر در خون شماست.

یک روز، در یک لحظه شما وارد مرحله سوم می شوید.

گام سوم: لحظه اکتشاف

در پایان مرحله دوم شما شروع می کنید به فهمیدن اینکه، چیزی که تفاوت ایجاد می کند سیستم معاملاتی شما نیست. شما می فهمید که حتی با یک میانگین حرکتی ساده هم می توان پول درآورد اگر از لحاظ روانی و مدیریت سرمایه درست عمل کنید. شما شروع می کنید به خواندن کتاب هایی در زمینه روانشناسی معامله گری و شخصیتی که در آن کتاب ها بیان می شود را در خود می بینید و نهایتا لحظه اکتشاف فرا می رسد.

معامله گر موفق فراچارت

لحظه اکتشاف باعث ایجاد ارتباط نورونی جدید در مغز می شود. شما ناگهان می فهمید که نه شما و نه هیچ کس دیگر نمی تواند به درستی پیش بینی کند ۱۰ ثانیه دیگر چه اتفاقی در بازار می افتد چه برسد به ۲۰ دقیقه دیگر.

با توجه به درک این موضوع، شما دیگر برایتان مهم نیست دیگران چه فکری می کنند، این خبر خاص چه تاثیری می گذارد، و آن اتفاق چه تغییری در بازار ایجاد می کند. شما تبدیل به شخصی مستقل با روش معاملاتی خاص خود می شوید.

شما شروع به کار کردن با تنها یک روش معاملاتی می کنید که در وجودتان ذوب شده، احساس خوشحالی می کنید و حد ریسک خود را تعیین می کنید.

شما شروع می کنید به انجام هر معامله ای که سیستم معاملاتی به شما نشان می دهد و درصد موفقیت خوبی هم دارد. وقتی معامله در ضرر می رود شما عصبانی نمی شوید چرا که می دانید شما نمی توانید ۱۰۰ درصد درست پیش بینی کنید، و ایراد از شما نیست. معامله بعدی یا معامله بعد از آن درصد موفقیت بیشتری دارد چرا که شما میدانید سیستمتان کار می کند.

بررسی موفقیت تک تک معاملات را متوقف می کنید و شروع به نگاه به نتایج هفتگی یا ماهیانه می کنید چرا که می دانید یک معامله ضرر ده باعث نمی شود که سیستم معاملاتی شما ضعیف باشد.

شما در یک لحظه می فهمید که معامله گری تنها در مورد یک موضوع است – ثبات در لبه معاملاتی شما (فراچارت: اصطلاح trading edge را خیلی ساده بخواهیم تعریف کنیم به معنای شرایط و استراتژی ورود و خروج از معاملات می باشد) و نظم در انجام همه معاملاتی که سیستم معاملاتی شما سیگنال می دهد چرا که احتمال موفقیت به نفع شماست.

در مورد مدیریت سرمایه، لوریج مناسب، ریسک و غیره می آموزید و در این زمان کاملا در آن حل می شوید و یک سال قبل را بیاد می آورید که افرادی همین نصیحت ها را با خنده به شما می کردند. آن زمان شما آماده نبودید، ولی الان هستید. لحظه اکتشاف زمانی حاصل می شود که شما واقعا بپذیرید که نمی توانید بازار را پیش بینی کنید.

گام چهارم: شایستگی خودآگاه

شما هر زمان که سیستمتان می گوید وارد معامله می شوید. شما ضرر را به راحتی همانند زمانی که سود می کنید می پذیرید.

می گذارید معاملات در سودتان به سوی هدف تعیین شده بروند و ریسک هایش را هم می پذیرید چرا که می دانید سیستمتان بیشتر سود می دهد تا ضرر و وقتی معامله در ضرر می رود شما به راحتی آن را می بندید.

شما الان در نقطه ای هستید که در اکثر روزها سر به سر هستید، شما هفته هایی دارید که ۱۰۰ دلار سود کردید و هفته هایی که ۱۰۰ دلار ضرر کردید – به طور کلی سر به سر هستید و ضرر نکردید. شما اکنون آگاه هستید که معاملاتی انجام میدهید که عموما خوب هستند. شما هنوز باید روی سیستمتان کار کنید ولی همین طور که ادامه میدهید شما شروع می کنید به اینکه به صورت ثابت بیشتر سود کنید تا ضرر.

روز را با ۲۰ دلار سود شروع می کنید، در ادامه ۳۵ دلار ضرر می کنید و هیچ احساس ناراحتی از آن ندارید چرا که می دانید دوباره این پول به شما بر می گردد. شما حالا شروع می کنید به پول درآوردن هر هفته به صورت ثابت، یک هفته ۲۵ دلار، یک هفته ۵۰ دلار و …

این مرحله حدود ۶ ماه طول می کشد .

گام پنجم: شایستگی ناخودآگاه

دیگر همه چیز عالی است. درست مانند رانندگی کردن، هر روز پشت میزتان می نشینید و معامله می کنید. شما همه چیز را به صورت ناخودآگاه انجام می دهید. در حالت اتوماتیک قرار گرفته اید. شما شروع می کنید به انجام معاملات بزرگ و در یک روز ۲۰۰ پیپ میگیرید و این شما را بیشتر از اینکه یک پیپ گرفته باشید خوشحال نمی کند.

شما افراد تازه کار را در فروم ها می بینید که داد می زنند: “برو دلار برو” مثل اینکه سوار بر اسب هستند و می خواهند مسابقات ملی را برنده شوند. شما خودتان را در آن ها می بینید البته خیلی سال پیش.

این است سر منزل مقصود در معامله گری، شما در کنترل احساسات خود استاد شده اید و حالا یک معامله گر موفق هستید با حسابی که به سرعت در حال افزایش است.

معامله گری دیگر برای شما هیجان انگیز نیست، در واقع می توان گفت کمی خسته کننده است، مانند هر چیز دیگر در زندگی که در آن استاد می شوید و یا به عنوان شغل انجام می دهید، بعد از مدتی خسته کننده می شود. شما دارید کارتان را انجام می دهید.

شما تمام مدت به دنبال اصلاح سیستم معاملاتی خود هستید که بیشترین سود را ببرید در حالی که ریسک خود را افزایش نمی دهید. سیستم معاملاتی شما تغییر نمی کند، فقط در حال بهتر شدن است. این همان چیزیست که به آن می گویند: “شهود”.

شما حالا با سری برافراشته می توانید بگویید که یک معامله گر حرفه ای هستید، البته در واقع انقدر هم برایتان مهم نیست که به همه بگویید چرا که این هم یک شغل است مانند شغل های دیگر.

امیدوارم از خواندن این مقاله که معاملات نقطه پیوت چقدر دقیق است؟ سفری بود به ذهن یک معامله گر لذت برده باشید و همچنین نکات مفیدی به دست آورده باشید.

به یاد داشته باشید تنها ۵ درصد موفق می شوند، ولی دلیل آن توانایی آنها نیست بلکه پافشاری آنها و توانایی آنها در تغییر ادراک و الگوهای قدیمی است چرا که با تجربه ای جدید مواجه می شوند که کاملا با تجربیات و الگوهای قدیمی شکل گرفته در مغزشان متفاوت است.

بازندگان افرادی هستند که می خواهند سریع پولدار شوند ولی بعد از حضور در بازار بعد از ۶ ماه چشم بندی به چشم خود می زنند که نمی توانند واقعیت ها را ببینند، و می گویند من به این روش می خواهم ببینم و همین درست است و حاضر به پذیرش اطلاعاتی که باعث تغییر دیدگاهشان میشود، نیستند.

من خوشحالم که به شما بگویم که من هم با طرز تفکر “پولدار شدن سریع” وارد معامله گری شدم. ولی الان معامله گری را “پولدار شدن آهسته” می بینم.

اگر شما به فکر رها کردن معامله گری هستید من فقط یک نصیحت برای شما دارم:

از خودتان بپرسید: “چند سال حاضر هستی به دانشگاه بروی اگر بدانی در آینده شغلی خواهی داشت که در نهایت سالانه یک میلیون دلار درآمد دارد؟”

استفاده از نقاط پیوت در معاملات فارکس

ابزاری که سطح هایِ احتمالیِ حمایت [۱] و مقاومت [۲] را برای معامله گرانِ فارکس فراهم می کند و به آنها کمک می کند تا ریسک را کاهش دهند، نقطه ی پیوت [۳] یا نقاط پیوت و مشتقاتِ آن می باشد.

استفاده از نقاط عطف مانندِ حمایت و مقاومت به تعیینِ زمانِ ورود به بازار، و مکانِ قرار دادنِ توقف ها و حد سودها، کمک می کند.

با این حال، بسیاری از معامله گرانِ مبتدی به اندیکاتورهای تکنیکال [۴] نظیرِ واگرایی- همگراییِ میانگینِ متحرک (MACD) [۵] و شاخصِ قدرتِ نسبی (RSI) [۶] توجه بسیار زیادی می کنند.

این اندیکاتورها، با وجود اینکه مفید هستند، نمی توانند نقطه ای را شناسایی کنند که ریسک را تعریف می کند. ریسکِ نامعلوم می تواند به اخطارهای کسری سرمایه [۷] منجر شود، اما ریسکِ محاسبه شده، احتمال موفقیت را در طی بلند مدت، به طور قابل توجهی بالا می برد.

در این مقاله، ما درباره ی این موضوع بحث می کنیم که چرا ترکیب نقاط پیوت و ابزارهای سنتیِ تکنیکال، نسبت به ابزارهای تکنیکال به تنهایی، قدرتمند تر می باشد، و فایده ی نقاط پیوت را در بازار فارکس نشان می دهیم.

نقاط پیوت ۱۰۱

نقطه ی پیوت برای نشان دادنِ یک تغییر در گرایش بازار و برای تعیینِ روندهایِ کلی در طی یک فاصله ی زمانی استفاده می شود، مثل اینکه آنها محور هایی باشند که معاملات در آنجا به بالا یا پایین، نوسان می یابند.

نقاط پیوت که در اصل توسطِ معامله گران بورس [۸] در مبادلات فیوچرز یا آتی [۹] و سرمایه ی شناور [۱۰] استفاده می شدند، اکنون بیشتر در رابطه با سطح های حمایت و مقاومت، برای تائید روند و به حداقل رساندنِ ریسک، مورد استفاده قرار می گیرند.

مانند شکل هایِ دیگرِ تحلیلِ خطِ روند [۱۱] ، نقاطِ پیوت بر روابطِ مهمِ بینِ سقف، کف و قیمت های پایانی [۱۲] معامله در بین روزهای معاملاتی، تمرکز می کند؛ یعنی ، قیمت های روزِ قبلی برای محاسبه ی نقطه ی پیوت برای روز معاملاتی فعلی استفاده می شوند.

با اینکه آنها می توانند تقریبا برای هر ابزار معاملاتی به کار برده شوند، در بازار فارکس (FX)، مخصوصا در زمانِ معامله ی جفت ارزهای معاملاتی، به طور فوق العاده ای مفید می باشند.

بازارهای فارکس دارای نقدینگی بالایی می باشند و با حجم بسیار بالایی در آنها معامله انجام می شود که تاثیر دستکاریِ بازار را کاهش می دهد که در غیر این صورت ممکن است از پیش بینی های سطح های حمایت و مقاومتِ ایجاد شده توسطِ نقاط پیوت، جلوگیری کند.

سطح های حمایت و مقاومت

درحالیکه نقاط محوری بر اساس محاسباتِ خاص شناسایی می شوند تا به تعیینِ سطح های مقاومت و حمایتِ مهم کمک کنند، خودِ سطح های حمایت و مقاومت بر مکان های عینیِ بیشتری تکیه می کنند تا به تعیین فرصت های احتمالیِ شکستِ معاملاتی کمک کنند.

خطوط حمایت و معاملات نقطه پیوت چقدر دقیق است؟ معاملات نقطه پیوت چقدر دقیق است؟ معاملات نقطه پیوت چقدر دقیق است؟ مقاومت یک ساختار نظری می باشد که برای نشان دادنِ عدم تمایلِ ظاهریِ معامله گران برای پیشرفتِ قیمتِ دارایی [۱۳] ، فراتر از نقاط خاص، استفاده می شود.

اگر به نظر رسد که معامله‌ی صعودی [۱۴] قبل از توقف و بازگشت / یا معکوس شدن، تا یک سطحِ پایدار افزایش یابد، گفته می شود که معامله به سطح مقاومت رسیده است.

اگر به نظر رسد که معامله ی نزولی [۱۵] قبل از اینکه دوباره به طور مداوم به سمت بالا حرکت کند، در یک نقطه ی قیمتِ خاص به کف برخورد کند، گفته می شود که معامله به سطح حمایت رسیده است.

معامله گران، از طریقِ سطح های شناسایی شده‌ی حمایت و مقاومت، به عنوانِ نشانه‌ای از توسعه‌ی روندهای جدید و شانس دست یافتن به سود سریع، به دنبالِ شکسته شدنِ قیمت ها می باشند. تعداد زیادی از استراتژیهای معاملاتی، بر خط های حمایت / و مقاومت تکیه می کنند.

سطوح پیوت

محاسبه ی پیوت ها

چندین فرمولِ مشتق وجود دارد که به ارزیابی نقاط پیوتِ حمایت و مقاومت بینِ جفت ارزها در بازار فارکس، کمک می کنند. می توان این مقادیر را در طول زمان دنبال کرد تا در مورد احتمال گذشتنِ قیمت ها از سطح های معین، قضاوت کرد. محاسبه با قیمت های روزِ قبل شروع می شود:

نقطه ی پیوت فعلی = سقف (قبلی)+ کف (قبلی )+ قیمت پایانی [۱۶] (قبلی) ۳

سپس می توان از نقطه ی پیوت برای محاسبه ی سطح حمایت و مقاومتِ تخمین زده شده برای روز معاملاتی فعلی، استفاده کرد.

  • مقاومت ۱= (۲* نقطه ی پیوت ) – کف (دوره ی قبل)
  • حمایت ۱= (۲x نقطه ی پیوت ) – سقفِ (دوره ی قبل)
  • مقاومت ۲= (نقطه ی پیوت – حمایت ۱ ) + مقاومت ۱
  • حمایت ۲= نقطه ی پیوت – ( مقاومت ۱- حمایت ۱ )
  • مقاومت ۳ = (نقطه پیوت – حمایت ۲) + مقاومت ۲
  • حمایت ۳= نقطه پیوت – (مقاومت ۲- حمایت ۲)

برای درکِ کاملِ اینکه نقاط پیوت چقدر خوب می توانند کار کنند، آمارهای جفت ارز EUR/USD (یورو/ دلار آمریکا) را جمع آوری کنید تا متوجه شوید که فاصله ی هر کف و سقف از هر سطحِ مقاومت (R1, R2, R3) و حمایت (S1, S2, S3) محاسبه شده، چقدر می باشد.

برای اینکه خودتان محاسبه کنید:

  • نقاط پیوت، سطح های حمایت و مقاومت را برای x روز محاسبه کنید.
  • نقاط پیوت حمایت را از کفِ قیمتِ واقعی روز کم کنید (قیمت کف – S1 ، قیمت کف – S2، قیمت کف– S3).
  • نقاط پیوت حمایت را از سقف قیمت واقعی روز کم کنید (سقف قیمت- R1، سقف قیمت – R2، سقف قیمت – R3).
  • میانگین را برای هر تفاضل، محاسبه کنید.

نتایج از زمانِ آغازِ معامله با یورو (۱ ژانویه، با اولین روز معاملاتی در ۴ ژانویه ۱۹۹۹)

  • کف واقعی، به طور میانگین، ۱ پیپ پایین تر از سطح حمایت ۱ می باشد.
  • سقفِ واقعی، به طور میانگین، ۱ پیپ پایین تر از سطح مقاومتِ ۱ می باشد.
  • کف واقعی، به طور میانگین، ۵۳ پیپ بالاتر از سطح حمایت۲ می باشد.
  • سقفِ واقعی، به طور میانگین، ۵۳ پیپ پایین تر از سطح مقاومتِ ۲ می باشد.
  • کف واقعی، به طور میانگین، ۱۵۸ پیپ بالاتر از سطح حمایت ۳ می باشد.
  • سقفِ واقعی، به طور میانگین ، ۱۵۹ پیپ پایین تر از سطح مقاومتِ ۳ می باشد.

قضاوت احتمالها

آمار نشان می دهد که نقاط پیوت محاسبه شده ی S1 و R1، یک معیار مناسب برای قیمت سقف و کفِ واقعیِ روز معاملاتی می باشند.

یک گام عقب تر می رویم، ما تعداد روزهایی را محاسبه کرده ایم که کف، نسبت به S1، S2 و S3 پایین تر بود و تعداد روزهایی که سقف نسبت به R1 ، R2و R3 بالاتر بود.

نتیجه: از زمان آغاز معامله با یورو از ۱۲ اکتبر ۲۰۰۶ ،۲۰۲۶ روز معاملاتی می باشد.

  • کفِ قیمتِ واقعی، ۸۹۲ برابر، یا ۴۴ % از مواقع، نسبت به S1 پایین تر می باشد.
  • سقف قیمت واقعی ۸۵۳ برابر، یا ۴۲% از مواقع، نسبت به R1 بالاتر می باشد.
  • کفِ قیمتِ واقعی، ۳۴۲ برابر، یا ۱۷ % از مواقع، نسبت به S2 پایین تر می باشد.
  • سقف قیمت واقعی ۳۵۴ برابر، یا ۱۷% از مواقع ، نسبت به R2 بالاتر می باشد.
  • کفِ قیمتِ واقعی، ۶۳ برابر ، یا ۳ % از مواقع ، نسبت به S3 پایین تر می باشد.
  • سقف قیمت واقعی ۵۲ برابر ، یا ۳% از مواقع، نسبت به R3 بالاتر می باشد.

این اطلاعات برای یک معامله گر مفید می باشند؛ اگر شما بدانید که در ۴۴% مواقع، جفت ارز از S1 پایین تر رفته است، با دانستنِ اینکه آن احتمال به نفعِ شما می باشد، می توانید یک حد ضرر را با اطمینان در پایین S1 قرار دهید. علاوه براین، شما ممکن است حد سود را درست در پایینِ R1 قرار دهید چون می دانید که سقف قیمت در آن روز، فقط ۴۲ % مواقع، از R1 فراتر رفته است. همچنین، این احتمالات با شما هستند.

با این وجود، درک این موضوع مهم است که اینها احتمال هستند و قطعی نیستند. به طور میانگین، سقف قیمت، ۱ پیپ زیر R1 قرار دارد و ۴۲% مواقع از R1 فراتر می رود. این نه به این معناست که سقف قیمت چهار روز از ۱۰ روزِ بعدی از R1 بیشتر می شود، و نه به این معنی است که سقف قیمت همیشه ۱ پیپ پایین تر از R1 باقی می ماند.

نقطه ی قوتِ این اطلاعات در این حقیقت نهفته است که شما می توانید با اطمینان، از قبل، سطوح احتمالیِ حمایت و مقاومت را اندازه گیری کنید، نقاط عطف را برای تعیین محل توقف ها و حدها داشته باشید، و از همه مهمتر، درحالیکه خودتان را در موقعیتِ سود دهی قرار می دهید، ریسک را محدود کنید.

به کار بردن اطلاعات

نقطه ی پیوت و مشتقات آن، سطوح احتمالیِ حمایت و مقاومت می باشند. مثالِ زیر، یک راه اندازی (یا ست آپ) را نشان می دهد که از یک نقطه ی پیوت به همراه نوسان گر نمای [۱۷] مشهور RSI استفاده می کند.

برای کسبِ اطلاعات بیشتر ” مومنتوم و شاخصِ قدرتِ نسبی [۱۸] ” و “آشنایی با نوسان گر نماها – بخش ۲: RSI [۱۹] “را مشاهده کنید.

واگرایی RSI در سطح حمایت / یا مقاومت

این معمولا یک معامله با نسبت سود به زیان بالا می باشد. زیان (یا ریسک) بر اساسِ آخرین سقف (معاملات نقطه پیوت چقدر دقیق است؟ یا کف برای یک خرید)، به خوبی تعریف شده است.

واگرایی RSI

نقاط پیوت در مثالهای بالا با استفاده از داده های هفتگی محاسبه می شوند.

مثال بالا نشان می دهد از ۱۶ تا ۱۷ آگوست، R1 به عنوانِ مقاومتِ قابل اطمینان (اولین دایره ) در نقطه ی ۱٫۲۸۴۵ حفظ شده است، و واگرایی RSI نشان می دهد که حرکت صعودی، محدود شده است.

این نشان می دهد که، که در شکستِ پایینِ R1 با یک توقف در آخرین سقف و یک حد [۲۰] در نقطه ی پیوت، که اکنون سطحِ حمایت می باشد، یک فرصت برای اقدام به فروش وجود دارد:

  • فروش استقراضی [۲۱] در نقطه ی ۲۸۵۳
  • توقف در آخرین سقف در نقطه ی ۲۸۸۵
  • حد در نقطه ی پیوت در ۲۷۸۴

اولین معامله ۶۹ پیپ سود با ۳۲ پیپ زیان کسب کرده است. نسبتِ سود به زیان ، ۲٫۱۶ بود .

هفته ی بعد ، دقیقا همین تنظیمات مشابه انجام شده. هفته با افزایش قیمت [۲۲] به بالاتر از R1 در نقطه ی ۱٫۲۹۰۸ شروع شد، که با واگراییِ نزولی نیز همراه بود.

سیگنالِ فروش با نزول به پایینِ R1 در نقطه ای ایجاد شده است که ما می توانیم با یک توقف در آخرین سقف و یک حد در نقطه ی پیوت (که اکنون سطح حمایت می باشد) ، فروش استقراضی انجام دهیم:

  • فروش استقراضی در نقطه ی ۲۹۰۷
  • توقف در معاملات نقطه پیوت چقدر دقیق است؟ آخرین سقف در ۲۹۳۹
  • حد در نقطه ی پیوت در ۲۸۰۲ .

این معامله ۱۰۵ پیپ سود و فقط ۳۲ پیپ زیان، داشته است. نسبتِ سود به زیان ۳٫۲۸ بود.

قوانین راه اندازی (ست آپ) [۲۳]

برای معامله گرانی که خرسی (یعنی فروشنده) هستند و در بازار اقدام به فروش می کنند، روشِ تنظیمِ نقاط پیوت نسبت به معامله گر گاوی (یعنی خریدار) که اقدام به خرید می کند، تفاوت دارد.

  1. واگراییِ نزولی را در نقطه ی پیوت شناسایی کنید، چه در R1 ، R2 یا در R3 (که معمولا در R1 متداولتر می باشد).
  2. وقتی که قیمت به پایین نقطه ی عطف کاهش یافت (می تواند نقطه ی پیوت R1, R2, R3 باشد )، یک پوزیشن فروش[۲۴] را با یک حد ضرر در آخرین سقفِ نوسان[۲۵] ، باز کنید.
  3. یک دستور حد (حدِ سود) را در سطح بعدی قرار دهید. اگر در سطح R2 اقدام به فروش کرده اید، هدف اول شما R1 می باشد. در این صورت ، سطح مقاومت قبلی، به سطح حمایت تبدیل می شود و برعکس.

برای فروش ها

  1. واگراییِ نزولی را در نقطه ی پیوت شناسایی کنید، چه در R1 ، R2 یا در R3 (که معمولا در R1 متداولتر می باشد).
  2. وقتی که قیمت به پایین نقطه ی عطف کاهش یافت (می تواند نقطه ی پیوت R1, R2, R3 باشد )، یک پوزیشن فروش[۲۶] را با یک حد ضرر در آخرین سقفِ نوسان[۲۷] ، باز کنید.
  3. یک دستور حد (حدِ سود) را در سطح بعدی قرار دهید. اگر در سطح R2 اقدام به فروش کرده اید، هدف اول شما R1 می باشد. در این صورت ، سطح مقاومت قبلی، به سطح حمایت تبدیل می شود و برعکس.

برای خریدها

  1. واگراییِ صعودی را در نقطه ی پیوت شناسایی کنید، چه در S1، S2 یا در S3 (که معمولا در S1 متداولتر می باشد).
  2. وقتی که قیمت به بالای نقطه ی عطف افزایش یافت (می تواند نقطه ی پیوت S1, S2, S3 باشد )، یک پوزیشنخرید[۲۸] را با یک حد ضرر در آخرین کفِ نوسان[۲۹] ، باز کنید.
  3. یک دستور حد (حدِ سود) را در سطح بعدی قرار دهید. اگر در سطحS2 اقدام به خرید کرده اید، هدف اول شما S1 می باشد…سطح حمایت قبلی، به سطح مقاومت تبدیل می شود و برعکس.

نتیجه نهایی

نقاط پیوت در جهتِ معامله ی بازار تغییر می کنند، وقتی که به طور متوالی در نمودار رسم شوند، می توان از آنها برای شناساییِ روندهایِ کلیِ قیمت استفاده کرد.

آنها از اعداد مربوط به سقف، کف و قیمت های پایانی استفاده می کنند تا سطح حمایت یا مقاومت را در آینده ی نزدیک ارزیابی کنند.

نقاطِ پیوت ممکن است متداولترین اندیکاتورهای راهنما یی باشند که در تحلیل تکنیکال از آنها استفاده می شود.

نقاط پیوت بسیار متفاوتی وجود دارند، که هر یک فرمولهای خود یا فرمولهای مشتق خود را دارند، اما فلسفه ی معاملاتیِ ضمنیِ آنها، مشابه می باشد.

نقاط پیوت وقتی که با ابزارهای تکنیکال دیگر ترکیب می شوند، می توانند نشان دهند که چه زمانی سیل عظیم و ناگهانیِ معامله گران، به طور همزمان وارد بازار می شود.

این جریان های ورودی اغلب به شکست ها و فرصت هایی برای کسب سود برای معامله گرن فارکس که دامنه ی محدودی را برای خود تعیین کرده اند، منجر می شود.

نقاط پیوت به آنها این امکان را می دهد تا حدس بزنند از کدام نقاط مهم قیمت باید برای ورود، خروج یا تعیینِ حد ضرر، استفاده کنند.

نقاط پیوت می توانند برای هر تایم فریمی محاسبه شوند.

یک معامله گر روزانه می تواند از داده های روزانه برای محاسبه ی نقاطِ پیوت هر روزاستفاده کند، یک معامله معاملات نقطه پیوت چقدر دقیق است؟ گر سویینگ می تواند از داده های هفتگی برای محاسبه ی نقاط پیوت برای هر هفته استفاده کند و یک معامله گر پوزیشن می تواند از داده های ماهانه برای محاسبه ی نقاط پیوت در آغاز هر ماه استفاده کند.

سرمایه گذاران حتی می توانند از داده های سالیانه استفاده کنند تا سطح های مهم را برای سال پیش رو، تخمین بزنند.

تحلیل و فلسفه ی معاملاتی صرفنظر از تایم فریم، یکسان باقی می ماند.

یعنی، نقاط پیوت محاسبه شده به معامله گر می گوید که در دوره ی پیش رو، سطح حمایت و مقاومت در کجا قرار می گیرند، اما معامله گر همیشه باید آماده ی فعالیت باشد – چون هیچ چیز در معامله گری مهم تر از آمادگی نیست.

پاورقی ها:

[۵] moving average convergence divergence (MACD)

[۶] relative strength index

[۷] margin call به معنای بسته شدن اجباری معاملات توسط بروکر در صورت رسیدن زیان به سطح معینی می‌باشد.

[۱۴] bull trading یا معامله ی گاوی

[۱۵] bear trading یا معامله ی خرسی

[۱۶] Close: قیمت پایانی ، یا قیمت بسته شدن معامله

[۱۷] Oscillator: اسیلاتور یا نوسان گر نما

[۱۸] “Momentum and the Relative Strength Index”

[۱۹] “Getting to Know Oscillators – Part 2: RSI.”

[۲۳] Setup ست اپ، تنظیمات،

جهت دریافت پی دی اف این کتاب لطفا نام خود را به همراه آدرس ایمیلتون از طریق فرم زیر ارسال کنید تا فورا لینک دانلود برای شما ایمیل شود

استراتژی معاملاتی هیکن آشی (Heikin-Ashi)

استراتژی معاملاتی هیکن آشی (Heikin-Ashi)

به منظور انجام یک تحلیل تکنیکال درست و جامع، اولین ابزار فرد نمودار قیمت برحسب زمان می‌باشد که بدون آن انجام تحلیل امکان‌پذیر نمی‌باشد. نمودار قیمت به مدل‌های مختلفی طراحی شده‌اند که بسته به نیاز و سبک تحلیل هر فرد می‌توانند مورد استفاده قرار بگیرند. یکی از این مدل‌ها نمودار هیکن آشی یا Heikin-Ashi می‌باشد.

کلمات کلیدی:

بازار سرمایه، تحلیل تکنیکال، نمودار، نمودارخوانی، نمودار شمعی-ژاپنی، استراتژی معاملاتی.

Finance Market, Technical Analysis, Chart, Charting, Candlestick Chart, Trading Strategy.

نمودار Heikin-Ashi:

در گام اول تحلیل تکنیکال، نمودارخوانی (برای مطالعه بیشتر به مقاله‌ی نمودارخوانی (Chart Analysis) مراجعه کنید)، با 3 مدل از محبوب‌ترین و مورد استفاده ترین نوع نمودارها یعنی خطی، میله‌ای و شمعی-ژاپنی به علاوه مزایا و معایب هرکدام آشنا شدیم. نمودار خطی از اتصال قیمت Close هر چهارچوب زمانی به بعدی شکل می‌گرفت، نمودار میله‌ای به شکل میله‌ای تشکیل شده از پائین‌ترین و بالاترین قیمت به همراه زائده‌های در چپ برای قیمت Open و در راست برای قیمت Close طراحی شده بود و نمودار شمعی-ژاپنی از یک بدنه شمع تشکیل شده از قیمت‌های Open و Close به همراه سایه‌های تشکیل شده از قیمت‌های High و Low در دو طرف بدنه به وجود می‌آمد.

استراتژی معاملاتی هیکن آشی (Heikin-Ashi)

نمودار Heikin-Ashi نوعی از نمودار شمعی-ژاپنی است که به میانگین‌گیری داده‌های قیمتی پرداخته است و نوسانات ریز بازار را که اصطلاحاً نویز بازار (Market Noise) هستند فیلتر می‌کند.

نمودار Heikin-Ashi توسط مونهیسا هما (Munehisa Homma) مبدع تکنیک‌های سیگنال‌گیری شمعی-ژاپنی در قرن 18 ام طراحی شده است و ویژگی‌های ظاهری یکسانی با نمودار شمعی-ژاپنی استاندارد دارد؛ ولی مقادیر قیمتی استفاده شده برای ساخت هر کندل متفاوت می‌باشد. به جای استفاده از قیمت‌های Open، High، Low و Close، تکنیک Heikin-Ashi از فرمول بهینه‌سازی شده زیر بر اساس میانگین‌گیری از دو برهه زمانی استفاده می‌کند. این کار به نمودار ظاهر صاف‌تری می‌دهد که باعث شناسائی آسان‌تر روندها و نقاط چرخش نمودار می‌شود، ولی همزمان گپ‌های قیمتی و بعضی از اطلاعات قیمتی را از بین ‌می‌برد.

در فرمول‌های بالا، عدد 0 اشاره به بازه زمانی فعلی و عدد -1 اشاره به بازه زمانی پیشین دارد. همچنین HA مخفف Heikin-Ashi است.

در توضیح فرمول‌ها می‌توان گفت که قیمت Close در Heikin-Ashi از میانگین 4 قیمت بازه زمانی فعلی بدست می‌آید، قیمت Open از میانگین Open و High در Heikin-Ashi بازه زمانی قبل، High در Heikin-Ashi بیشترین مقدار بین قیمت High حقیقی، Open و Close در Heikin-Ashi، و Low در Heikin-Ashi کمترین مقدار بین قیمت Low حقیقی، Open و Close در Heikin-Ashi می‌باشند.

نکات کلیدی

  • Heikin-Ashi یک تکنیک الگوی شمعی-ژاپنی می‌باشد که با هدف کاهش مقداری از نویز بازار و ساخت یک نمودار با قابلیت مشخص‌کردن بهتر مسیر روند نسبت به نمودارهای شمعی-ژاپنی معمولی طراحی شده است.
  • نقطه ضعف Heikin-Ashi این است که بعضی از اطلاعات قیمت در پروسه میانگین‌گیری حذف می‌شود که بر روی میزان ریسک تأثیرگذار است.
  • کندل‌های طویل کاهشی با سایه‌های بالائی کوچک یا بدون آن‌ها نشان‌دهنده فشار فروش شدید می‌باشند، در حالی که کندل‌های طویل افزایشی با سایه‌های پائینی کوچک یا بدون آن‌ها نشانه فشار خرید قدرتمند هستند.

نحوه محاسبه Heikin-Ashi:

  1. در اولین بازه زمانی، به منظور ساخت کندل Heikin-Ashi، قیمت Close را با استفاده از فرمول داده شده بدست می‌آوریم. برای قیمت Open از قیمت Open و Close حقیقی همان بازه زمانی استفاده می‌کنیم. قیمت‌های High و Low حقیقی و Heikin-Ashi در اولین بازه با هم برابر خواهند بود.
  2. با داشتن قیمت‌های Heikin-Ashi کندل اول و با استفاده از فرمول‌ها می‌توان باقی کندل‌های Heikin-Ashi را نیز حساب کرد.
  3. برای قیمت Close در Heikin-Ashi از میانگین 4 قیمت حقیقی آن بازه زمانی استفاده می‌شود.
  4. برای قیمت Open در Heikin-Ashi از میانگین قیمت‌های Open و Close در Heikin-Ashi بازه زمانی قبل استفاده می‌شود.
  5. برای قیمت High در Heikin-Ashi بیشترین مقدار بین قیمت High حقیقی و قیمت‌های Open و Close در Heikin-Ashi آن بازه زمانی استفاده می‌شود.
  6. برای قیمت Low در Heikin-Ashi کمترین مقدار بین قیمت Low حقیقی و قیمت‌های Open و Close در Heikin-Ashi آن بازه زمانی استفاده می‌شود.
  7. برای مراحل 5 و 6 توجه به این نکته ضروری است که قیمت‌های Open و Close در Heikin-Ashi با قیمت‌های Open و Close حقیقی یکسان نیستند. این دو قیمت در مراحل 3 و 4 محاسبه شدند.

نحوه بررسی هیکن آشی

تکنیک Heikin-Ashi توسط معامله‌گران و تحلیلگران تکنیکال به منظور شناسائی آسان‌تر یک روند در بازار استفاده می‌شود. کندل‌های سفید توخالی (یا سبز) بدون سایه‌های پائینی برای گرفتن سیگنال یک روند صعودی قوی استفاده می‌شوند، در حالی که کندل‌های سیاه توپر (یا قرمز) بدون سایه‌های بالائی برای گرفتن سیگنال یک روند نزولی قوی استفاده می‌شوند.

الگوهای شمعی-ژاپنی برگشتی همانند نمودار شمعی-ژاپنی سنتی در تکنیک هیکن آشی Heikin-Ashi نیز استفاده می‌شود؛ این الگوها بدنه کوچک و سایه‌های بالا و پائین بلندی دارند. با توجه به نحوه محاسبه کندل فعلی با استفاده از کندل قبلی، در نمودار Heikin-Ashi هیچ گپی وجود ندارد.

با توجه به هموارسازی اطلاعات قیمت در طول دو بازه زمانی توسط تکنیک Heikin-Ashi، شناسائی روندها، الگوهای قیمتی و نقاط برگشت آسان‌تر می‌باشد. کندل‌ها در یک نمودار شمعی-ژاپنی سنتی به طور مداوم در حال تغییر مسیر از بالا به پائین و برعکس می‌باشند که می‌تواند بررسی آن‌ها را برای تحلیلگر دشوار کند. نمودارهای Heikin-Ashi معمولاً کندل‌های همرنگ پشت سر هم بیشتری دارند که باعث شناسائی راحت‌تر حرکات قیمتی در گذشته توسط معامله‌گر می‌شود.

تکنیک Heikin-Ashi باعث کاهش سیگنال‌های معاملاتی اشتباه در روندهای خنثی و بازارهای نوسانی (Choppy Markets) می‌شود که به معامله‌گران کمک می‌کند تا از سفارش‌گذاری در این برهه‌های زمانی جلوگیری کنند. برای مثال، به جای دریافت دو کندل برگشتی اشتباه پیش از شروع یک روند، معامله‌گری که از تکنیک Heikin-Ashi استفاده می‌کند، به احتمال زیاد فقط سیگنال معتبر را دریافت می‌کند.

استراتژی معاملاتی هیکن آشی (Heikin-Ashi)

محدودیت‌های این تکنیک

از آنجائیکه تکنیک Heikin-Ashi از اطلاعات قیمت در دو بازه زمانی استفاده می‌کند، یک سیستم معاملاتی زمان بیشتری برای تشکیل شدن خواهد داشت. معمولاً این مورد برای معامله‌گران میان‌مدت که به معامله زمان کافی برای مشخص شدن می‌دهند مشکلی نخواهد داشت. هرچند، برای معامله‌گران کوتاه‌مدت که نیاز به مشخص شدن سریع حرکت قیمت دارند، نمودارهای هیکن آشی Heikin-Ashi ممکن است پاسخدهی خوبی نداشته باشد که البته با کاهش تایم فریم معاملاتی می‌توان این مشکل را تا حدودی برطرف کرد.

همچنین داده‌های میانگین گیری شده اطلاعات مهم قیمتی را پنهان می‌کند. قیمت آخرین معامله روزانه برای بسیاری از معامله‌گران مهم شناخته می‌شود، در حالی که این قیمت در نمودار Heikin-Ashi دیده نمی‌شود. معامله‌گر تنها قیمت Close میانگین‌گیری شده توسط Heikin-Ashi را می‌بیند. به منظور کنترل ریسک، مهم است که معامله‌گر از قیمت واقعی مطلع باشد و فقط به مقادیر میانگین‌گیری شده Heikin-Ashi بسنده نکند.

مورد مهم دیگری در تحلیل تکنیکال که در نمودارهای Heikin-Ashi موجود نیست، گپ‌های قیمتی هستند. بسیاری از معامله‌گران از گپ‌های قیمتی برای تحلیل Momentum قیمت، تعیین حد سود و حد ضرر یا شناسائی نقاط ورود استفاده می‌کنند.

مثال‌های استفاده از کندل‌های شمعی-ژاپنی هیکن آشی Heikin-Ashi

نمودارهای Heikin-Ashi می‌توانند در هر بازاری مورد استفاده قرار بگیرند و اکثر پلتفرم‌های تکنیکال هم‌اکنون از آن‌ها تحت عنوان یک کارکرد پشتیبانی می‌کند. پنج سیگنال اصلی برای شناسائی روندها و فرصت‌های معامله وجود دارد:

  1. کندل‌های توخالی یا سبز بدون سایه‌های پائینی نشانه یک روند صعودی قدرتمند هستند: از سودهای انباشته لذت ببرید!
  2. کندل‌های توخالی یا سبز نشانه یک روند صعودی هستند: شاید بهتر باشد به به معاملات خرید (Buy) اضافه کرده و از معاملات فروش (Sell) خارج شوید.
  3. کندل‌های با بدنه کوچک و در محاصره سایه‌های بالا و پائین نشان‌دهنده یک تغییر روند هستند: معامله‌گران عاشق ریسک ممکن است در این نقطه خرید یا فروش انجام دهند، در حالیکه سایرین برای دریافت تأیید قبل از معامله Long یا Short صبر خواهند کرد.
  4. کندل‌های توپر یا قرمز نشان‌دهنده یک روند نزولی هستند: شاید بهتر باشد به معاملات فروش (Short) اضافه کرده و از معاملات خرید (Long) خارج شوید.
  5. کندل‌های توپر یا قرمز بدون سایه‌های بالائی نشان‌دهنده یک روند نزولی قدرتمند هستند: تا زمان تغییر روند در معاملات فروش بمانید.

این سیگنال‌ها احتمال شناسائی راحت‌تر روندها یا فرصت‌های معاملاتی نسبت به شمعی-ژاپنی سنتی ایجاد می‌کنند. روندها به فراوانی قبل توسط سیگنال‌های اشتباه دچار وقفه نمی‌شوند و در نتیجه راحت‌تر شناسائی می‌شوند.

نمونه چارت بالا نشان می‌دهد که نمودارهای Heikin-Ashi چگونه می‌توانند برای تحلیل و تصمیم‌گیری‌های معاملاتی مورد استفاده قرار بگیرند. در سمت چپ، کندل‌های توپر مشکی (قرمز) بلندی وجود دارد و در ابتدای ریزش، سایه‌های پائینی نسبتاً کوچک هستند. با ادامه ریزش قیمت، سایه‌های پائینی بلندتر می‌شوند که نشان‌دهنده ریزش اولیه قیمت و برگشتشان به سمت بالا می‌باشد. فشار خرید در حال افزایش است. این قضیه با یک حرکت قدرتمند رو به بالا همراهی شده است.

حرکت صعودی قدرتمند است و تا زمانی که چند کندل کوچک با سایه‌ها در هر دو طرف پشت سر هم قرار می‌گیرند نشانه چشمگیری از تغییر مسیر نمی‌دهد. این نشانه بلاتکلیفی است. معامله‌گران می‌توانند به نمودار ماژورتر در تایم فریم‌های بالاتر برای تصمیم در رابطه با خرید یا فروش رجوع کنند.

نمودارها همچنین می‌توانند برای باز نگهداشتن معامله یک معامله‌گر در هنگام شروع معامله استفاده شوند. معمولاً بهتر است تا زمان تغییر رنگ کندل‌های هیکن آشی Heikin-Ashi درون معامله ماند. البته، تغییر رنگ همیشه به معنای پایان روند نیست و شاید فقط یک استراحت باشد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.