اهمیت کاربردهای بازار سرمایه


برای ارزیابی مالی شرکت، داده ها از گزارش های مالی مرتبط جمع آوری و برای تحلیل دسته بندی می شوند. از جمله روش های رایج برای بررسی وضعیت مالی شرکت، استفاده از نسبت های مالی مختلف است که مدیران بسته به نیاز و نوع تصمیم می توانند از برخی نسبت ها استفاده نمایند. در ادامه با نسبت های مالی مهم در حسابداری و کاربردهای آن آشنا می شویم.

چرا به بازارهای مالی نیاز داریم؟

بازارهای مالی مزیت‌ها و کارکردهای بسیاری دارند که مزیت‌ها در کاهش هزینه‌های بسیاری از تعاملات اقتصادی کاربرد دارد، به طور کلی بازارهای مالی به رفع محدودیت‌های ذاتی پروسه پس‌انداز و سرمایه‌گذاری که در غیاب موسسات مالی به وجود می‌آید، کمک می‌کنند.

بازارهای مالی مزیت‌ها و کارکردهای بسیاری دارند که مزیت‌ها در کاهش هزینه‌های بسیاری از تعاملات اقتصادی کاربرد دارد، به طور کلی بازارهای مالی به رفع محدودیت‌های ذاتی پروسه پس‌انداز و سرمایه‌گذاری که در غیاب موسسات مالی به وجود می‌آید، کمک می‌کنند. مزایایی همچون گسترش دسترسی افراد به اطلاعات متقارن (نوعی تقسیم کار)، رساندن سرمایه به دست افرادی که در سرمایه‌گذاری آن کاراتر هستند، کمک کردن به کاهش نااطمینانی ذاتی در اعمال آینده‌نگر انسان‌ها و فراهم کردن نقدینگی برای سرمایه‌گذارانی که افق دید کوتاه‌مدت‌تری دارند از جمله کارکردهای بی‌بدیل بازارهای مالی در اقتصاد هستند. علاوه بر این مطالعات بسیاری نشان می‌دهد در اقتصادهای امروزی یکی از شرایط و موارد لازم برای دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و سریع دسترسی به بازارهای مالی توسعه‌یافته است. در ادامه به بحث بیشتر در مورد نحوه تاثیرگذاری بازارهای مالی بر اقتصاد و به طور کلی اجتماع خواهیم پرداخت.

گسترش دسترسی افراد به اطلاعات
بازارهای مالی دسترسی اجتماع را به اطلاعات گسترش می‌دهند. آنها با گردهم آوردن پس‌اندازکنندگان و سرمایه‌گذاران در کنار یکدیگر مراتب آشنایی آنها با (ترجیحات و نیازهای مالی) یکدیگر را فراهم می‌کنند؛ موضوعی که بدون وجود بازارهای مالی میسر نمی‌شود. اطلاعات میان تمامی افراد به طور یکسان توزیع نشده است. برخی از افراد دارای ترجیحات کوتاه‌مدت هستند و باید بر این اساس اقدام به ذخیره سرمایه برای سرمایه‌گذاری کنند، اما در دنیای گسترده اقتصاد امروز این پس‌انداز‌کننده ممکن است از بسیاری فرصت‌های سرمایه‌گذاری بی‌اطلاع باشد. به همین صورت سرمایه‌گذارانی هستند که ممکن است از یک فرصت سرمایه‌گذاری پرسود مطلع باشند اما سرمایه لازم برای استفاده از این موقعیت را نداشته باشند. بازارهای مالی امکان برقراری ارتباط میان صاحبان سرمایه و صاحبان دانش و اطلاعات در مورد فرصت‌های سودآور را فراهم می‌کند. به عبارت دیگر، افرادی با ترجیحات کوتاه‌مدت و دارای مقدار زیادی سرمایه ممکن است همان افرادی نباشند که دارای ذهنیت و مهارت برتر کارآفرینی باشند، از این‌رو بازارهای مالی نقش وصل کردن سرمایه‌های افرادی را که دارای ترجیحات کوتاه‌مدت هستند با سرمایه‌گذارانی که دارای مهارت برتر در سرمایه‌گذاری هستند، بر عهده دارند. علاوه بر این باید در نظر داشت افراد مختلف با خلق ‌و خوهای متفاوت توانایی‌های متغیری را در پذیرش ریسک دارند. به طور خلاصه بازارهای مالی و ابزارهای مورد استفاده در آنها موقعیت سرمایه‌گذاری را برای افرادی که توانایی لازم برای سرمایه‌گذاری و ریسک کردن را ندارند، فراهم می‌کند. با این حساب بازارهای مالی از رهگذر تقسیم کار این امکان را برای افراد پدید می‌آورند که از مزیت‌های نسبی خود استفاده کنند.

کاهش نااطمینانی
بازارهای مالی ما را در مدیریت ریسک و نااطمینانی که در ذات تمام پروژهای اجرایی نهفته است کمک می‌کنند. باید در نظر داشت از آن جهت که آینده نامشخص است، در (به سرانجام رسیدن و سودآوری) تمام فعالیت‌های انسانی نااطمینانی و ریسک وجود دارد. به دیگر سخن افراد در کسب میزان مشخصی از درآمد، ریسک کمتر را به بیشتر ترجیح می‌دهند.
برای آنکه مشخص شود چگونه بازارهای مالی ریسک را مدیریت می‌کنند در ابتدا باید تفاوت میان ریسک و نااطمینانی را بدانیم که از آنها به ترتیب به «احتمال وقوع طبقه» و «احتمال وقوع مورد» نیز یاد می‌شود. ریسک یا احتمال وقوع طبقه اشاره به این واقعیت دارد که در شرایط خاص، ما همه چیز را در مورد طبقه اتفاق‌افتاده می‌دانیم اما در همین حال هیچ اطلاعی در مورد خود رویداد به جز آنکه عضو طبقه مشخص است، نمی‌دانیم. بیمه یک بازار مالی شناخته‌شده است که به کاهش اثر این خطر کمک می‌کند. این کار از طریق یک تابع چگالی احتمال انجام می‌شود که آن را می‌توان از طریق شواهد تجربی به دست آورد. به عنوان مثال افرادی که دارای شرایط یکسان هستند می‌توانند منابع مالی خود را برای بیمه شدن در برابر یک حادثه تاسف‌بار مانند توفان جمع‌آوری کنند. هیچ‌کس از طبقه متوسط نمی‌تواند به تنهایی هزینه لازم برای بازسازی خانه خود را در برابر توفان بپردازد، از آن جهت که ارزش یک خانه بسیار بیشتر از دستمزد سالانه این افراد است. در نتیجه با کمک بازار بیمه افرادی که در یک طبقه مشخص قرار دارند و خطر یکسانی آنها را تهدید می‌کند، به جای آنکه به تنهایی ریسک وقوع فاجعه را تحمل کنند، آن را با دیگر افراد سهیم می‌شوند.

دسترسی آسان به نقدینگی
در آخر به این نکته می‌رسیم که بازارهای مالی امکان در اختیار قرار دادن نقدینگی بیشتر به آنانی را که خواهان آن هستند، میسر می‌کنند و حتی در این مسیر اجازه انتخاب سرمایه‌گذاری در پروژه‌های متنوع با افق‌های زمانی وسیع‌تر را تا لحظه تکمیل شدن آنها می‌دهند. بدون بازارهای مالی فقط افرادی که ترجیحات زمانی بسیار کوتاه‌مدتی داشتند می‌توانستند وام دریافت کنند و اگر هیچ بازار ثانویه‌ای برای فروش اسناد مربوط به وام‌های پرداخت‌شده (در مرحله اول) وجود نداشت، پرداخت‌کنندگان وام به افق زمانی انجام پروژه بسیار حساس می‌شدند.
شرایط مشابهی نیز در مورد صاحبان سهام حکمفرماست، اگر افراد مجبور باشند سهام خود را برای یک بازه زمانی 20‌ساله نگهداری کنند نتیجه این می‌شود که افراد کمی حاضر به انجام این کار هستند. با کمک بازارهای مالی تامین مالی حتی برای پروژه‌هایی که نیاز به انتشار اوراق قرضه 30‌ساله یا بیشتر دارند نیز از طریق خرید و فروش این اوراق در بازارهای مالی میسر می‌شود. بازارهای مالی با فراهم کردن امکان خریدوفروش اوراق قرضه نیاز به هماهنگی بین افق زمانی سرمایه‌گذاران و پس‌اندازکنندگان را از بین می‌برد و خرید اوراق قرضه بلندمدت را مطلوب‌تر از گذشته می‌کند.

اهمیت بازارهای مالی کارآمد
در اقتصاد مدرن امروز بدون داشتن بازارهای مالی کارا پروژه‌های سودآور و مهم به احتمال زیاد انجام نخواهد شد. بازارها و ابزارهای مالی ناکارا بر کارایی سرمایه‌گذاری تاثیر منفی گذاشته، از انباشت سرمایه که از ملزومات رقابت در دنیای امروز است، جلوگیری می‌کند. از سوی دیگر مطالعات انجام‌شده نشان می‌دهد بزرگ‌تر شدن بازارهای مالی در بالا رفتن نرخ رشد اقتصادی موثر است. بازارهای مالی بزرگ‌تر با افزایش فعالیت‌های تجاری نقدینگی بیشتری را در اختیار اعضا قرار می‌دهد. وجود رابطه بین بازارهای مالی کارآمد و رشد اقتصادی مدت‌هاست که محل بحث اقتصاددانان است. در سال‌های اخیر علاقه اقتصاددانان به مقوله ارتباط بین بازارهای مالی و رشد اقتصادی افزایش یافته است. تحقیقات انجام‌شده روی رابطه توسعه بازارهای مالی و رشد نشان می‌دهد سه کانال اساسی وجود دارد که ساختارهای بازارهای مالی و رشد اقتصادی را به هم ربط می‌دهد. بازارهای مالی توسعه یافته نسبت پس‌انداز را (که در ادامه می‌تواند برای سرمایه‌گذاری مورد استفاده قرار بگیرد) افزایش می‌دهد. بازارهای مالی توسعه‌یافته نرخ پس‌انداز را افزایش می‌دهد و از این طریق بر میزان سرمایه‌گذاری تاثیر می‌گذارد. بازارهای مالی توسعه‌یافته کارایی تخصیص سرمایه را افزایش می‌دهند. تخصیص کارای سرمایه‌ها بدان معنی است که منابع مالی به پروژه‌ها و بنگاه‌هایی اختصاص می‌یابد که بیشترین ارزش افزوده را برای اقتصاد به همراه دارند. تخصیص کارا بی‌هیچ شکی مهم‌ترین عامل تاثیر بازارها و ابزارهای مالی توسعه‌یافته بر نرخ رشد اقتصادی است. بدون حضور بازارهای مالی کارا افراد به احتمال زیاد به سرمایه‌گذاری در بازارهای غیر‌مولد مانند طلا روی خواهند آورد که نمی‌تواند به طور مستقیم در سرمایه‌گذاری فیزیکی مورد استفاده قرار گیرد. پس‌اندازکنندگان اقدام به خرید طلا یا سرمایه‌گذاری در بازارهای غیر‌مولد دیگر می‌کنند به واسطه آنکه احتمال می‌دهند در آینده قدرت خرید آنها کاهش خواهد یافت. این نگرانی به واسطه نبود ثبات در بخش بانکی یا به طور کلی به واسطه دخالت‌های دولت در مواردی همچون نرخ بهره است. بنابراین با بهبود شرایط بازارهای مالی سرمایه‌گذاری‌های غیرمولد کاهش داشته و در نتیجه ثبات اقتصادی نیز که یکی از لازمه‌های رشد اقتصادی است، به وجود می‌آید. به طور کلی بازارهای مالی با گردهم آوردن پس‌اندازکنندگان و سرمایه‌گذاران، تسهیل دسترسی افراد ماهر به نقدینگی، مدیریت ریسک و فراهم کردن امکان تامین مالی پروژه‌های بلندمدت تاثیرات بسیار مثبتی بر رشد بخش واقعی اقتصاد دارند.

منابع: در تهیه متن فوق از مقالات زیر بهره گرفته شده است؛
Why we need financial markets, (Hans Economics)
What Exactly Do Financial Markets Accomplish? (Econosseur)
The role of capital market in economics growth, (www0.gsb.columbia.edu)

مدیریت سرمایه چیست | با 5 رکن اصلی این نوع مدیریت آشنا شوید

مدیریت سرمایه چیست

مدیریت سرمایه یک استراتژی علمی اما کاملا شخصی و مختص به هر سرمایه‌گذار است و بنا بر شخصیت، روحیات و اهداف مالی افراد، متفاوت خواهد بود. علاوه بر این، سن سرمایه‌‌گذار، میزان سرمایه، اهداف و زمان تعیین شده برای رسیدن به اهداف نیز نقش مهمی در تعیین استراتژی مدیریت سرمایه دارد. هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است. در مرحله بعدی کسب سود و افزایش سرمایه در اولویت قرار می‌گیرند.

مدیریت سرمایه دانشی است که اگر به نحو درست از آن استفاده شود، نه تنها موجب بقای سرمایه می‌شود، بلکه سودآوری و افزایش سرمایه را نیز به همراه خواهد داشت. بنابراین، سرمایه گذار باید بیاموزد چگونه سرمایه خود را با توجه به مدل‌های سرمایه‌گذاری خود، به درستی مدیریت کند.

فهرست عناوین مقاله

اهمیت مدیریت سرمایه در زندگی مالی

در سال‌های اخیر شاخص‌های بازار سهام رشد چشمگیری داشته‌ و سرمایه‌ گذاران با سرمایه‌های خرد و کلان و با هر میزان مهارت و تخصص مالی وارد این بازار شده‌اند. اگرچه روش‌های مطمئن‌ و کم ریسک‌تری مانند صندوق‌های سرمایه‌گذاری وجود دارد، اما افراد زیادی ترجیح می‌دهند خودشان به معاملات سهام بپردازند.

جهت سرمایه‌گذاری منطقی و آگاهانه، لازم است سرمایه گذار قبل از ورود به بازار مفهوم و ارکان اصلی معامله‌گری از جمله ت حلیل تکنیکال ، تحلیل بنیادی، روانشناسی و مدیریت سرمایه را بیاموزد. در این میان، فراگیری مدیریت سرمایه از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که به طور مستقیم در بقای افراد در بازار تاثیرگذار است و می‌توان آن را ضامن حفظ و رشد سرمایه دانست.

مفهوم مدیریت سرمایه چیست؟

مفهوم مدیریت سرمایه که گاهی مدیریت ریسک نیز نامیده می‌شود، دانش و مهارت سرمایه‌گذاری با کمترین ریسک و با هدف کسب بیشترین بازده است. هدف اصلی آن، حفظ دارایی و کنترل ریسک و است. در واقع سرمایه گذار برای کسب بازده مورد انتظار خود، می‌بایست ریسک مشخصی را متحمل شود؛ اما برای جلوگیری از ضررهای سنگین، باید مقادیر بازده و ریسک پیش از ورود به موقعیت معاملاتی مشخص شود به گونه‌ای که در مقابل انتظار کسب سود معقول، ضرر احتمالی نیز کم باشد.

قوانین مدیریت ریسک در معاملات تاثیر به سزایی در راستای کاهش ضرر و زیان دارد. یک استراتژی معاملاتی در کنار مدیریت سرمایه، علاوه بر پیش‌گیری از ضررهای غیر منتظره، به تدریج موجب رشد سرمایه خواهد شد. مدیریت سرمایه و حتی دیگر ابزارهای مالی در معاملات سهام ، واحد و مشخص نیست و به شخص سرمایه گذار بستگی دارد. در واقع جزئیات و نحوه اعمال آن، با توجه به دیدگاه سرمایه‌گذار، اهداف مالی، تفکر و روحیات او متفاوت است. بنا بر چنین معیارهایی، رویکرد سرمایه‌گذاران اعم از ریسک‌گریز و ریسک‌پذیر بودن مشخص می‌شود.

مفهوم مدیریت سرمایه که گاهی مدیریت ریسک نیز نامیده می‌شود، دانش و مهارت سرمایه‌گذاری با کمترین ریسک و با هدف کسب بیشترین بازده است. هدف اصلی آن، حفظ دارایی و کنترل ریسک و است.

رعایت اصول مدیریت سرمایه

به طور کلی نمی‌توان برای همه سرمایه گذاران قواعد واحدی تجویز کرد و معامله‌گران باید از قواعدی متناسب با شخصیت خود استفاده کنند. بطور مثال، میزان پذیرش ریسک در افرادی که در موقعیت‌های معاملاتی دیدگاه کوتاه مدت دارند به نسبت افرادی که دیدگاه بلند مدت دارند، متفاوت است. افراد زیادی با رویای ثروتمند شدن در زمان کوتاه وارد بازار سهام می‌شوند؛ چنین سرمایه‌گذارانی را نمی‌توان ریسک پذیر توصیف کرد زیرا واژه ریسک برای آن‌ها تعریف نشده است زیرا آن‌ها در محاسبات ذهنی خود فقط به سود فکر می‌کنند. ممکن است چنین سرمایه گذارانی مدتی سود بالایی را تجربه کند اما به دلیل عدم توجه به دانش مدیریت سرمایه و پذیرش ریسک نامحدود، ثروت خود را به نابودی می‌کشانند.

بیشتر بخوانید: سبد سهام چیست

وجه تمایز اصلی معامله‌گران موفق با دیگر سرمایه گذاران، رعایت اصول مدیریت سرمایه است که برای آن روش‌های مختلفی ارائه شده است. روش‌های کلاسیک اغلب تئوری و شامل محاسبات ساده هستند و مدل‌های نوین آن، بر مبنای جداول و فرمول‌های پیچیده ریاضی شکل گرفته‌اند. این روش‌ها به طور کلی بر مبنای ارزیابی ریسک در موقعیت‌های معاملاتی و به صورت انفرادی است که در نهایت قوانین و چهارچوب‌های مشخصی را برای محدوده ریسک پذیری معامله‌گران تعیین می‌کند.

ارکان اصلی مدیریت سرمایه را بشناسید

اگرچه برای مدیریت سرمایه فرمول و روش واحدی وجود ندارد اما شاخص‌های مرسومی وجود دارند که از آن‌ها برای تعیین قوانین مدیریت سرمایه و بررسی دقیق موقعیت‌های معاملاتی در بازار استفاده می‌شود. ریسک، بازده، حجم معاملات، نسبت بازده به ریسک و نسبت افت سرمایه پنج رکن اصلی مدیریت سرمایه است که به هر کدام جداگانه می‌پردازیم.

سرمایه گذار برای آنکه معاملاتی اصولی و موفقیت آمیز داشته باشد، باید این شاخص‌ها را در هر موقعیت معاملاتی و پیش از ورود به آن بارزیابی کرده و درباره آن‌ها تصمیم‌‌گیری کند. پس از تعیین این موارد، نقاط خروج و نیز سود و زیان مورد انتظار از معاملات مورد نظر با دقت مشخص می‌شود. مدیریت سرمایه در موفقیت هر استراتژی معاملاتی نقش حیاتی دارد و چشم‌ پوشی از آن قطعا به شکست منتهی خواهد شد.

ریسک از بنیادی‌‌ترین مفاهیم بازار پول و سرمایه است. به بیان ساده، ریسک به معنای زیان احتمالی در سرمایه‌گذاری است. اجتناب از ریسک در دنیای معاملات غیرممکن است و می‌بایست در محاسبات منطقی و برای سرمایه‌گذاری هوشمندانه‌، درصد مشخصی از آن را در نظر گرفت. تعیین میزان ریسک قبل از ورود به معامله از اصولی‌ترین رسوم انجام معاملات موفق است. برای این منظور، سرمایه گذار باید مشخص کند که در معامله مورد نظر، چند درصد ضرر نسبت به کل سرمایه قابل تحمل و منطقی خواهد بود.

سرمایه گذار بنا بر منطق سرمایه‌گذاری در بازار، باید به میزان ریسک تعیین شده پایبند باشد؛ زیرا گاهی ممکن است با وسوسه تحمل ریسک بیشتر در ازای سود بالاتر، شاهد یک روند نزولی طولانی مدت باشد و یک ریسک نامحدود را متقبل شود.

ریسک از بنیادی‌‌ترین مفاهیم بازار پول و سرمایه است. به بیان ساده، ریسک به معنای زیان احتمالی در سرمایه‌گذاری است.

بازده

سود حاصل از سرمایه‌گذاری، بازده نام دارد. مفهوم بازده نیز همانند ریسک به صورت درصد بیان می‌شود و بر مبنای دوره زمانی، عملکرد سایر دارایی‌ها در این دوره و شاخص‌های پولی ارزیابی اهمیت کاربردهای بازار سرمایه می‌شود. بازدهی سرمایه‌گذاران در بازار سهام، از طریق افزایش قیمت سهم و سود نقدی سالانه آن حاصل می‌شود. بازده مطلوب می‌تواند تابعی از دیدگاه سرمایه‌گذاری، هزینه‌های معاملاتی، ماهیت دارایی، ریسک، نرخ بهره و درصد تورم باشد. به همین دلیل معیار مشخصی برای تعیین درصد بازده بهینه وجود ندارد. در واقع کسب بازده مطلوب تا حد زیادی، نتیجه مهارت سرمایه گذاران در معامله‌گری است که توانسته‌اند مدیریت سرمایه را در تمام مراحل موقعیت‌های معاملاتی خود، از لحظه ورود تا خروج اعمال کنند و بهترین نتیجه ممکن را بدست آوردند.

حجم معاملات

تعداد واحدهایی از یک دارایی که سرمایه گذار با پرداخت قیمت معادل مالکیت آن را بدست می‌آورد، حجم معاملات نامیده می‌شود. واحد شمارش دارایی‌‌ها در بازارهای سرمایه گذاری متفاوت است. به عنوان مثال شمش‌ طلا را در واحد گرم، ارز را بر مبنای اسکناس با عدد مشخص و سهام را با برگه سهم معامله می‌کنند. به بیان ساده، حجم معاملات در بازار مالی از طریق تقسیم سرمایه بر قیمت واحد دارایی تعیین می‌شود.

منظور معامله‌گران از تعیین حجم معاملات در بازارهای سرمایه، تعیین حجم بهینه موقعیت معاملاتی متناسب با ریسک احتمالی آن است. ورود به معامله با حجم بالا، ریسک بالاتر و در نتیجه بازدهی بیشتری خواهد داشت؛ استدلال این جمله این است که در صورت صحیح یا غلط بودن پیش‌بینی سرمایه گذار درباره وضعیت بازار، به دلیل در اختیار داشتن تعداد بیشتری از دارایی، نسبت سود و زیان آن نیز بیشتر خواهد بود. سرمایه گذار منطقی هیچ‌گاه همه سرمایه خود را وارد یک موقعیت معاملاتی خاص نمی‌کند، بلکه حجم معامله خود را با توجه به حداکثر ریسک قابل تحمل تعیین می‌کند. در واقع باید بخشی از سرمایه وارد بازار شود و با تعیین نقاط خروج مشخص، قسمت کوچکی از دارایی در معرض ریسک قرار بگیرد.

نسبت بازده به ریسک

نسبت پاداش به ریسک یکی دیگر از شاخص‌های مهم و کاربردی در مدیریت سرمایه است. این نسبت در هر موقعیت معاملاتی از حاصل تقسیم بازده مورد انتظار به ریسک احتمالی بدست می‌آید. سرمایه گذاران باید پیش از ورود به سرمایه‌گذاری، این نسبت را محاسبه و آن را ارزیابی کنند. این شاخص، میزان ارزشمندی سرمایه‌گذاری را بیان می‌کند. نسبت بازده به ریسک در واقع نشان می‌دهد که در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه، چند برابر بازده احتمالی بدست خواهد آمد.

حداقل مقدار مجاز برای این نسبت طبق اصول سرمایه‌گذاری منطقی،، عدد ۱ است. یعنی توان ریسک‌پذیری در یک موقعیت معاملاتی در بدترین حالت باید برابر بازده مورد انتظار باشد. در این نسبت مقادیر کمتر از ۱ قابل قبول نیست و نباید به معامله ورود پیدا کرد. زیرا سرمایه گذار نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را تحمل می‌کند و این رویکرد در بلند مدت با زیان همراه خواهد بود.

از مهم‌ترین کاربردهای نسبت بازده به ریسک، تعیین محدودیت برای سرمایه‌گذاران هیجانی است که معمولا متحمل ریسک‌های غیر منطقی می‌شوند. محاسبه این نسبت پیش از ورود به معامله، تعادلی بین ریسک و بازده مورد انتظار برقرار می‌کند؛ رویای سودهای نجومی در چنین سرمایه‌ گذارانی در اکثر مواقع موجب پذیرش ریسک‌های سنگین و نابودکننده‌ می‌شود. یک اصطلاح رایج بیان می‌کند که ریسک پذیری بالاتر، بازدهی احتمالی بیشتری را نتیجه خواهد داد. در واقع میزان بازده با مقدار ریسک پذیرفته شده مرتبط است؛ اما سرمایه گذار صرف کسب بازده بالاتر نمی‌تواند و نباید ریسک‌های نجومی را تحمل کند.

نسبت افت سرمایه

نسبت افت سرمایه، میزان افت قیمت یک دارایی در یک دوره خاص برای یک سرمایه گذاری، حساب معاملاتی یا صندوق است. نسبت افت سرمایه که به صورت درصدی بیان می‌شود، میزان کاهش ثروت سرمایه گذاری است که در یک ‌سری از معاملات ناموفق عمل کرده یا معامله زیان ده بوده است. نسبت افت سرمایه از اختلاف میان سطح قبلی سرمایه پیش از ضرر و سطح فعلی سرمایه بعداز ضرربدست می‌آید.

بیشتر بخوانید: چگونه در بورس ضرر نکنیم

به طور طبیعی همه تریدرها افت سرمایه را تجربه کرده‌اند، اما تریدرهای حرفه‌ای در این بین متحمل ضرر هنگفت نشده‌اند زیرا در کنترل و محدود نگه داشتن آن مهارت کافی داشته‌اند. سرمایه گذاران باید همیشه به این اصل در مدیریت سرمایه توجه داشته باشند که مهمترین اصل در بازار سرمایه، بقا است.

نسبت بازده به ریسک نسبت پاداش به ریسک یکی دیگر از شاخص‌های مهم و کاربردی در مدیریت سرمایه است. این نسبت در هر موقعیت معاملاتی از حاصل تقسیم بازده مورد انتظار به ریسک احتمالی بدست می‌آید. سرمایه گذاران باید پیش از ورود به سرمایه‌گذاری، این نسبت را محاسبه و آن را ارزیابی کنند. این شاخص، میزان ارزشمندی سرمایه‌گذاری را بیان می‌کند. نسبت بازده به ریسک در واقع نشان می‌دهد که در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه، چند برابر بازده احتمالی بدست خواهد آمد. حداقل مقدار مجاز برای این نسبت طبق اصول سرمایه‌گذاری منطقی،، عدد ۱ است. یعنی توان ریسک‌پذیری در یک موقعیت معاملاتی در بدترین حالت باید برابر بازده مورد انتظار باشد. در این نسبت مقادیر کمتر از ۱ قابل قبول نیست و نباید به معامله ورود پیدا کرد. زیرا سرمایه گذار نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را تحمل می‌کند و این رویکرد در بلند مدت با زیان همراه خواهد بود. از مهم‌ترین کاربردهای نسبت بازده به ریسک، تعیین محدودیت برای سرمایه‌گذاران هیجانی است که معمولا متحمل ریسک‌های غیر منطقی می‌شوند. محاسبه این نسبت پیش از ورود به معامله، تعادلی بین ریسک و بازده مورد انتظار برقرار می‌کند؛ رویای سودهای نجومی در چنین سرمایه‌ گذارانی در اکثر مواقع موجب پذیرش ریسک‌های سنگین و نابودکننده‌ می‌شود. یک اصطلاح رایج بیان می‌کند که ریسک پذیری بالاتر، بازدهی احتمالی بیشتری را نتیجه خواهد داد. در واقع میزان بازده با مقدار ریسک پذیرفته شده مرتبط است؛ اما سرمایه گذار صرف کسب بازده بالاتر نمی‌تواند و نباید ریسک‌های نجومی را تحمل کند. نسبت افت سرمایه نسبت افت سرمایه، میزان افت قیمت یک دارایی در یک دوره خاص برای یک سرمایه گذاری، حساب معاملاتی یا صندوق است. نسبت افت سرمایه که به صورت درصدی بیان می‌شود، میزان کاهش ثروت سرمایه گذاری است که در یک ‌سری از معاملات ناموفق عمل کرده یا معامله زیان ده بوده است. نسبت افت سرمایه از اختلاف میان سطح قبلی سرمایه پیش از ضرر و سطح فعلی سرمایه بعداز ضرربدست می‌آید. به طور طبیعی همه تریدرها افت سرمایه را تجربه کرده‌اند، اما تریدرهای حرفه‌ای در این بین متحمل ضرر هنگفت نشده‌اند زیرا در کنترل و محدود نگه داشتن آن مهارت کافی داشته‌اند. سرمایه گذاران باید همیشه به این اصل در مدیریت سرمایه توجه داشته باشند که مهمترین اصل در بازار سرمایه، بقا است.

قواعد مرسوم و توصیه‌های رایج در مدیریت سرمایه

  • هر سرمایه گذار باید بر اساس شخصیت و رویکرد خود یک استراتژی معاملاتی برای خود در نظر بگیرد و به آن پایبند باشد.
  • هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است و کسب سود و افزایش سرمایه در الویت بعدی قرار می‌گیرند.
  • پیش از ورود به یک معامله، باید ریسک و بازده مورد انتظار از آن معامله به دقت تعیین شود.
  • محاسبه مقدار ریسک و بازده، یک تابع مستقیم از نقاط خروج احتمالی و حجم معاملات است.
  • بنا بر اصول سرمایه‌گذاری و توصیه سرمایه گذاران موفق بازار سرمایه، حداکثر مقدار ریسک تعیین شده در هر موقعیت معاملاتی، نباید بیشتر از ۳ درصد باشد.
  • کمترین مقدار مجاز در محاسبه نسبت بازده به ریسک در یک موقعیت معاملاتی، عدد ۱ است و در صورت کمتر بودن مقدار حاصل، ورود به این معامله خطای بزرگی خواهد بود.
  • در صورتی که سرمایه گذار به چندین موقعیت معاملاتی باز به صورت هم‌زمان نیاز دارد، لازم است حداکثر ریسک قابل تحمل بین موقعیت‌های معاملاتی تقسیم شود.
  • زمانی که سرمایه گذار به بازده نجومی انواع معاملات اعتباری و اهرمی فکر می‌کند، باید ریسک سنگین و چند برابری آن‌ را نیز در نظر بگیرد.
  • توصیه می‌شود سرمایه‌گذار آستانه تحمل افت سرمایه خود را در موقعیت‌های معاملاتی به طور دقیق مشخص کند. در صورت مواجهه با چند معامله زیان‌ده که نسبت افت سرمایه به محدوده خطر رسید، لازم است سرمایه گذار فرآیند معاملاتی خود را بدون تعلل برای مدتی متوقف کند.

جمع‌بندی

یک سرمایه گذار پیش از ورود به بازار سرمایه باید مشخص کند که چه نوع معامله‌گری است و چه سبک معاملاتی را در نظر دارد. بنا بر این موارد، یک استراتژی معاملاتی طراحی می‌شود که مدیریت سرمایه در بستر آن صورت می‌گیرد. در این استراتژی باید مشخص شود معامله در چه بازه زمانی انجام شود و گزینه سرمایه گذاری چه ویژگی‌ها و جذابیت‌هایی داشته باشد. سرمایه گذاران حرفه‌ای کاملا محتاط و ریسک گریز هستند و زمانی وارد یک معامله خواهند شد که ریسک آن درصد ناچیزی باشد.

همچنین برای ورود به معامله باید میزان سرمایه، نقاط ورود و خروج سرمایه‌گذاری و حد ضرر و حد سود تعیین شود که شما این موارد را بصورت اصولی و علمی در دوره تحلیل تکنیکال مقدماتی و دوره تحلیل تکنیکال پیشرفته بصورت حرفه ای فرا می گیرید. علاوه بر این، نظم مهمترین شاخص رفتاری یک معامله‌گر است و باید بتواند سرمایه خود را مطابق با استراتژی طراحی شده مدیریت کند. در مدیریت سرمایه، هیچ استراتژی معاملاتی نتیجه‌بخش نخواهد بود، مگر اینکه سرمایه گذار به اصول و قوانین آن پایبند باشد.

آشنایی با روانشناسی بازار بورس و سرمایه گذاری

روانشناسی بازار بورس اهمیت زیادی دارد و به افراد کمک می‌کند تا در مواقع لزوم، احساسات خود را کنترل کنند و اشتباهاتشان را به حداقل برسانند. در واقع می‌توان گفت که هدف اصلی روانشناسی در بورس، رسیدن به یک آرامش درونی برای کنترل احساس و هیجان در شرایط سخت می‌باشد. به‌عنوان مثال نگه داشتن یک سهم به مدت طولانی در پرتفوی به این معناست که فرد می‌خواهد از بروز زیان اجتناب کند. البته گاهی اوقات همین مفهوم اجتناب از زیان موجب می‌شود تا فرد همین که سود کمی عایدش شد، فوراً اقدام به فروش سهامش نماید. موارد گفته شده تنها بخشی از مواردی هستند که تریدرها به دلیل عدم برخورداری از مهارت‌های روانشناختی از خود بروز می‌دهند و متحمل ضرر و زیان‌هایی می‌شوند. برای کسب اطلاعات بیش‌تر در رابطه با اهمیت روانشناسی در بازار سرمایه‌گذاری و معاملات، با ادامه‌ی این مقاله از سری مقالات آموزش بورس در چراغ همراه باشید.

کاربرد روانشناسی بازار بورس در معاملات

کاربرد روانشناسی بازار بورس در معاملات

تاثیر روانشناسی بازار بورس در معاملات بورسی

بازارهای مالی مثل بازار بورس تهران، به همان میزان که می‌توانند موجب چند برابر کردن سرمایه و افزایش سودآوری شوند، همان‌قدر هم می‌توانند پرخطر باشند و باعث از بین رفتن سرمایه‌ی افراد در مدتی کوتاه شوند. از این رو می‌توان گفت که روانشناسی بازار بورس و دیگر بازارهای مالی و شناخت رفتار سرمایه‌گذاران از عوامل اصلی برای موفقیت در این بازارها به حساب می‌آید. این که افراد بتوانند در‌ کنار تحلیل‌های بنیادی و تکنیکال خود، متوجه شوند که بهترین زمان برای ورود به بازار بورس یا سهم مورد نظرشان چه موقع است؟ این‌که چه زمانی پول‌ها از بازارهای موازی همچون طلا، ارز یا مسکن خارج و به سمت بازار بورس هدایت می‌شوند؟ یا اینکه پول هوشمند، چه زمانی وارد سهام یا صنعتی خاص خواهد شد؟ تشخیص تمام این موارد و نمونه‌های دیگری از این دست، با کمک روانشناسی و رفتارشناسی در بازار بورس و سرمایه‌گذاری میسر خواهد شد.

اشتباهات رایج روانشناختی در معاملات بورسی

آشنایی با اشتباهاتی که اغلب افراد در هنگام ورود به بورس و فعالیت در آن مرتکب می‌شوند، به آن‌ها کمک می‌کند تا ۹۵ درصد از وقوع این اشتباهات جلوگیری کنند. به هر حال بخش بزرگی از یک تجارت موفق وابسته به تسلط افراد روی ذهن و افکارشان می‌باشد. در ادامه‌ی این بخش راجع به ۳ اشتباه رایج روانشناختی که سرمایه‌گذاران مرتکب می‌شوند، صحبت خواهیم کرد. چنانچه با هر کدام از آن مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنید، می‌توانید راه حل آن را در این قسمت بخوانید.

۱. سرمایه‌گذاری فومو (FOMO)

سرمایه‌گذاری فومو (FOMO)

سرمایه گذاری فومو

عبارت فومو (FOMO) مخفف Fear of missing out و به معنای ترس از دست دادن است. در مبحث روانشناسی بازار بورس سرمایه‌گذار فومو به شخصی گفته می‌شود که نسبت به هر سرمایه‌گذاری که می‌خواهد انجام دهد، به شدت خوش‌بین است. خب به هرحال ممکن است که این سرمایه‌گذاری درست باشد و فرد به این فکر می‌کند که اگر این فرصت سرمایه‌گذاری را از دست بدهد، دیگر چنین فرصتی برایش پیش نخواهد آمد!

همه‌ی ما موافقیم که استدلال بالا چقدر غیر منطقی به نظر می‌رسد. اما با این همه این استدلال، تفکر خیلی از سرمایه‌گذاران است و می‌تواند به شدت برای آن‌ها دردسرساز باشد. چرا که آن‌ها را وادار به انجام دو کار خواهد کرد. اول اینکه باعث می‌شود آن‌ها به سراغ اولین فرصت سرمایه‌گذاری که می‌بینند بروند. حتی اگر این فرصت درست نباشد. مورد دوم که از اولی هم بدتر می‌باشد، این است که فرد مبلغ سرمایه‌گذاری خود را بالا خواهد برد. خب شخص با خودش فکر می‌کند که اگر قرار است سودی از این سرمایه‌گذاری نصیبم شود، چرا فقط چندصد یا چند هزار دلار روی آن سرمایه‌گذاری کنم؟ اما چه اتفاقی می‌افتد که این موقعیت (با اینکه اصلا انتظار نمی‌رفت)، منجر به ضرر شود؟ روانشناسی بازار بورس به شما می‌گوید که فرصت‌های از دست رفته بخشی از بازی است و گاهی اوقات اتفاق می‌افتد. پس نگران نباشید!

راه‌حل روانشناسی بازار بورس برای سرمایه‌گذاران فومو

روانشناسی بازار بورس به سرمایه‌گذاران فومو که نگران ترس از جا ماندن از فرصت‌های پیش آمده هستند، پیشنهاد می‌کند که از چت‌روم‌ها یا اتاق‌های گفتگو تا حد امکان فاصله بگیرند. حداقل به‌مدت یک هفته به تنهایی خرید و فروش کنید. حتی اگر سایر سرمایه‌گذاران را در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کنید، از آن‌ها نیز فاصله بگیرید. پس خودتان را محدود به برنامه‌ریزی‌هایتان کنید و به تنهایی معامله انجام دهید. خب شما در شبکه‌های اجتماعی و چت‌روم‌ها شاهد پول درآوردن بقیه‌ی افراد هستید و این موضوع ترس از جا ماندن و از دست دادن فرصت‌های آینده را به تدریج به شما القا خواهد کرد. البته چت‌روم‌ها و شبکه‌های اجتماعی در کل بد نیستند. اما فاصله‌گیری از آن‌ها برای مدتی به سرمایه‌گذاران فومو توصیه می‌شود. این کار به افراد کمک می‌کند تا استراتژی‌های معاملاتی و زمان مناسب برای ورود و خروج به سهم را بدانند و معاملاتشان را بدون هیچ‌گونه وابستگی انجام دهند.

۲. سرمایه‌گذاری انتقام‌جویانه (Revenge)

سرمایه‌گذاری انتقام‌جویانه (Revenge)

سرمایه‌گذاری انتقام‌جویانه

در مبحث روانشناسی بازار بورس منظور از سرمایه‌گذاران انتقام‌جو، افرادی هستند که حاضرند کل حسابشان را نابود کنند و تنها به‌خاطر یک بار ضرر در یک روز یا یک هفته، همه چیز را از دست بدهند. این دسته از سرمایه‌گذاران، هر چیز را که در رابطه با اندازه‌ی مناسب پوزیشن و جایگاه بلدند را دور می‌ریزند و دیوانه‌وار برای برگرداندن ضرر خود، سرمایه‌گذاری می‌کنند. این روش ممکن است یکی دوبار جواب دهد و با انجام آن اتفاقی هم نیفتد. اما ادامه‌ی این روند می‌تواند به شدت به سرمایه‌گذاران آسیب بزند. به یاد داشته باشید که بازار نگران شما یا سرمایه‌تان نیست! بلکه این خود شما هستید که باید مسئولیت‌های سرمایه‌هایتان را به عهده بگیرید. پس اگر سرمایه‌گذاری انتقام‌جویانه موجب شده تا شما همه‌ی سرمایه‌تان را از دست دهید، لطفاً با خودتان صادق باشید و جلوی اهمیت کاربردهای بازار سرمایه اهمیت کاربردهای بازار سرمایه این مشکل را بگیرید.

راه‌حل روانشناسی بازار بورس برای سرمایه‌گذاران انتقام‌جو

روانشناسی بازار بورس برای سرمایه‌گذاران انتقام‌جو، یک راه‌حل بسیار ساده ارائه می‌دهد. اگر مشکلتان این است که ضرر و زیان‌ها آنقدر شما را ناراحت می‌کنند که به سرتان می‌زند تا از بازار انتقام بگیرید، یعنی درگیر سرمایه‌گذاری مبالغ هنگفت هستید. بنابراین در این حالت باید اندازه‌ی پوزیشن را پایین بیاورید و در اندازه‌ی کوچکتری معامله کنید. در این صورت شاید دیگر از ضررهای هنگفت ناراحت نشوید و در نتیجه به جای تصمیم‌های احساسی، تصمیمات منطقی بگیرید. هر استراتژی معاملاتی که انتخاب کنید، هر ازچندگاهی با ضرر همراه خواهد بود. اما مهم این است که مطمئن باشید که تعداد دفعات برد شما از باخت‌هایتان بیش‌تر بوده. پس اگر اندازه‌ی پوزیشن شما از تعادل خارج شده و در حال معامله از سر خشم و انتقام هستید، قطعاً در آخر سود نخواهید کرد. پس واقع‌نگر باشید و بدانید که بازار هر روز در حال نوسان است و شما نمی‌توانید آن ‌را کنترل کنید.

۳. اشتباه شرط‌بندی (Gambler’s Fallacy)

اشتباه شرط‌بندی (Gambler’s Fallacy)

اشتباه شرط‌بندی به چه معناست

از نظر روانشناسی بازار بورس ممکن است که این مورد یک اشتباه روانی نباشد. بلکه یک برداشت رایج غلط از برخی اشتباهات اساسی باشد و موجب شود که افراد انتخاب‌های ضعیفی در سرمایه‌گذاری داشته باشند. حتی در برخی مواقع، باعث اوضاع پیچیده‌ شود و به ضررهای هنگفت ختم شود. این موضوع به ظاهر خیلی از دنیای سرمایه‌گذاری فاصله دارد و همان‌طور که احتمالاً از اهمیت کاربردهای بازار سرمایه اسم آن می‌توانید حدس بزنید، مربوط به کسانی است که قمار و شرط‌بندی می‌کنند. مطمئناً نباید با سرمایه‌گذاری مثل شرط‌بندی برخورد کرد. اما اشتباه شرط‌بندی به ما می‌گوید که یک سری اتفاقات به نوعی بر روی نتیجه‌ی بعدی تاثیر دارند. در واقع، بر اساس این استدلال، نوعی تعادل همیشگی باید وجود داشته باشد. متاسفانه بسیاری از سرمایه‌گذاران در دام این مغالطه می‌افتند؛ یعنی فکر می‌کنند که اگر مثلا در ۵ فرصت سرمایه‌گذاری ضرر کرده باشند، در فرصت‌های بعدی برد با آن‌هاست که کاملاً اشتباه است.

نکته: طبق روانشناسی بازار بورس بسیاری از سرمایه‌گذاران تمایل دارند که بعد از یک دوره ضرر، اندازه‌ی پوزیشن را افزایش دهند. چرا که احساس می‌کنند، شانسشان به زودی عوض می‌شود. اما واقعیت این است که این اقدام تنها ریسک سرمایه‌گذاری را بالا می‌برد. بنابراین احتمال موفقیت با تمام وقت‌هایی که ضرر وجود داشته، برابری خواهد کرد. به یاد داشته باشید که بازار نمی‌داند و البته اهمیتی هم نمی‌دهد که افراد در معاملات اخیر خود برنده بودند و یا بازنده. پس بهتر است حواستان را جمع کنید!

راه‌حل روانشناسی بازار بورس برای اشتباه شرط‌بندی

راه‌حلی که روانشناسی بازار بورس برای اشتباه شرط‌بندی ارائه می‌دهد بسیار آسان است و به راحتی قابل درک می‌باشد. حال که با مفهوم مغالطه‌ی شرط‌بندی آشنا شدید، باید حواستان را جمع کنید و فقط مطمئن شوید که تحت تاثیر این طرز فکر قرار نمی‌گیرید. سعی کنید هر سرمایه‌گذاری را مستقل از سرمایه‌گذاری‌هایی که قبلا انجام دادید در نظر بگیرید. اگر چندین بار پشت هم ضرر کردید، به این معنا نیست که دفعه‌ی بعد حتما سود می‌کنید و بر عکس این موضوع نیز صادق است. به یاد داشته باشید که تجارت به نوعی بازی اعداد است و شما باید این اشتباهات روانی را از بین ببرید و روی سرمایه‌گذاریتان تمرکز نمایید. با این کار می‌توانید سرمایه‌گذاری خود را گسترش دهید. به یاد داشته باشید که بازار سهام، جایی برای افراد ضعیف احساساتی نیست. پس با همه چیز منطقی برخورد کنید.

سخن آخر

در این مقاله از سایت آموزش چراغ راجع به روانشناسی بازار بورس و کاربرد آن در معاملات و سرمایه‌گذاری صحبت کردیم. روانشناسی به‌عنوان یک مهارت در بورس به شمار می‌آید که سرمایه‌گذاران موفق در کنار مباحث بنیادی و تکنیکال از آن برای انجام معاملات صحیح استفاده می‌کنند. افرادی که به این مهارت کاربردی مجهز نباشند، نمی‌توانند در بازار سرمایه فعالیت داشته باشند و پس از گذشت مدت زمان کوتاهی با این اهمیت کاربردهای بازار سرمایه بازار خداحافظی خواهند کرد و یا ممکن است دچار مشکلاتی در بهداشت روان شوند. بنابراین توصیه می‌شود که پیش از ورود به دنیای بورس علاوه بر یادگیری مهارت‌های تکنیکی زمانی را هم برای یادگیری روانشناسی در بورس تخصیص دهید تا بتوانید به سودهای خوبی از این بازار فوق‌العاده دست یابید. چراغ ، به عنوان پلتفرم آموزش و کاریابی در تلاش است تا با ارائه‌ی نکات و دوره‌های کاربردی آموزش بورس، از شما یک سرمایه‌گذار موفق بسازد.

نسبت های مالی به تحلیل وضعیت شرکت ها چه کمکی می کند؟

نسبت های مالی به تحلیل وضعیت شرکت ها چه کمکی می کند؟

اهمیت داده های مالی یک کسب وکار بر کسی پوشیده نیست. داده ها و اطلاعات مالی کسب وکار از مهم ترین منابع برای انجام تحلیل های مختلف به شمار می روند. نسبت های مالی به تحلیل وضعیت شرکت ها چه کمکی می کند؟ بسیاری از تصمیم های اتخاذ شده با در نظر گرفتن موقعیت مالی یک شرکت و متناسب با آن است. به تجربه ثابت شده است عملیات یک شرکت بیش از هر عامل دیگری به وضعیت مالی و میزان سرمایه آن بستگی دارد تا به فاکتورهایی مانند تولید محصول با کیفیت، ساختار تشکیلاتی منسجم، برنامه ریزی و تعیین استراتژی مناسب.

تعریف نسبت های مالی

برای ارزیابی مالی شرکت، داده ها از گزارش های مالی مرتبط جمع آوری و برای تحلیل دسته بندی می شوند. از جمله روش های رایج برای بررسی وضعیت مالی شرکت، استفاده از نسبت های مالی مختلف است که مدیران بسته به نیاز و نوع تصمیم می توانند از برخی نسبت ها استفاده نمایند. در ادامه با نسبت های مالی مهم در حسابداری و کاربردهای آن آشنا می شویم.

مطالب این مقاله پارمیس

نسبت های مالی را چگونه می توان تعریف نمود؟

نسبت، ارتباط کمّی و عددی دو متغیر را نشان می دهد که از طریق تقسیم یک متغیر بر متغیر دیگر حاصل می شود. نسبت را می توان به صورت درصد، کسر، واحد پول یا مقایسه دو عدد بیان کرد. از مزیت های مهم نسبت ها این است که اعداد و ارقام مد نظر را به شکل مقایسه ای ارائه می دهد و نتیجه گیری برای تحلیل گران را ساده تر می کند. حال اگر اعداد و ارقام مرتبط به داده های استخراج شده از گزارش های مالی را برای محاسبه نسبت در نظر بگیریم، نسبت های مالی حاصل می شود. نسبت های مالی به تحلیل وضعیت شرکت ها چه کمکی می کند؟

دلایل استفاده از نسبت های مالی

از جمله گزارش های مالی مهم و پرکاربرد که توسط بخش حسابداری ارائه شده و نسبت های مالی موثر در تحلیل وضعیت مالی شرکت را استخراج نمود؛ گزارش های ترازنامه، صورت سود و زیان، صورت وجوه جریان نقد هستند.

دلایل استفاده از نسبت های مالی

صورت های مالی و در کنار آن نسبت های مالی که با هدف عرضه اطلاعات به مخاطبان هدف خود تهیه و تدوین می شوند، نقش موثری در افزایش اطمینان و شفاف سازی در زمینه های پولی و مالی مرتبط با واحد اقتصادی دارد. نسبت های مالی به تحلیل وضعیت شرکت ها چه کمکی می کند؟ دلایل مختلفی برای استفاده از نسبت های مالی وجود دارد که می توان مهم ترین آنها را بدین قرار لیست کرد:

  • بررسی روند شرکت ها برای یک بازه زمانی مشخص یا مقایسه شرکت ها با هم
  • فراهم آوردن اطلاعات برای برآوردن فرضیات آماری
  • آزمودن این نظریه که یک نسبت می تواند متغیری مناسب و قابل استفاده باشد
  • بررسی شواهد تجربی بین نسبت های مالی و برآورد یا پیش بینی متغیر مد نظر

دسته بندی نسبت های مالی

از مزیت های استفاده از نسبت های مالی این است که در تحلیل داده ها و اطلاعات مالی، اعداد و ارقام از قالب ریالی خارج شده و به صورت نسبت های قابل مقایسه بیان می شوند که ارتباطی معنادار بین اطلاعات موجود برقرار می کند. به همین دلیل این نسبت ها به عنوان ابزاری کمکی در تحلیل گزارش های مالی و یافتن فرصت ها و چالش های کسب و کار به کار گرفته می شوند.

دسته بندی نسبت های مالی

در بحث حسابداری مهم ترین گزارش ها برای بررسی و تحلیل شرکت ها از نظر وضعیت مالی، صورت های مالی هستند. به بیان دیگر، در بررسی مالی یک شرکت قبل از هر چیز می بایست صورت های مالی آن شرکت به دقت بررسی شده و در ادامه این بررسی از نسبت های مالی استفاده شود.

امروزه نسبت های مالی به دلیل کارایی مناسبی که دارند، بسیار مورد توجه افراد فعال اهمیت کاربردهای بازار سرمایه در زمینه های مالی و حسابداری قرار گرفته اند. نسبت های مالی تعریف شده بسیار متنوع بوده و هر یک بخش ویژه ای از عملکرد شرکت را بررسی می کند. در نتیجه نسبت های مالی گزینه مناسبی برای ارزیابی قدرت مالی و وضعیت بدهی ها و نیز نقاط ضعف و قوت شرکت به شمار می روند. نسبت های مالی به تحلیل وضعیت شرکت ها چه کمکی می کند؟

آنچه که در نسبت های مالی باید در نظر گرفته شود، نوع اطلاعاتی است که در صورت و مخرج قرار می گیرند و وجود رابطه علت و معلولی و همبستگی بین این اعداد و ارقام می تواند در ایجاد نسبت های مالی مناسب و معنادار کمک نماید.

با توجه به اینکه برای دسته بندی نسبت های مالی وجود عوامل مشترک در آنها در نظر گرفته می شود، می توان گفت هر دسته یک شاخص مهم مالی را بررسی می کند. در طبقه بندی نسبت های مالی 4 شاخص کلی نقدینگی، عملیاتی، سودآوری و رشد در نظر گرفته شده است.

به عنوان یک نکته بسیار مهم در رابطه با نسبت های مالی لازم است بدانید نسبت های مالی محدودیت ها و ویژگی های خاص خود را دارند که باعث می شود به عنوان مدرک پشتیبان تصمیم در نظر گرفته شوند و نمی توان آنها را معیار تصمیم گیری در نظر گرفت.

انواع نسبت های مالی


در ادامه چهار نسبت مالی مهم را معرفی می کنیم.

نسبت نقدینگی :

نقدینگی را به صورت توانایی واحد اقتصادی در جوابگویی به تعهدات کوتاه مدت خود تعریف می کنند. در نتیجه برای توصیف رابطه بین دارایی جاری و بدهی جاری، نسبت نقدینگی تعریف شده است.

جالب است بدانید شرکت W.T.Grant با وجود اینکه در صورت سود و زیان تدوین شده، سالانه 40 میلیون دلار سود خالص داشت ولی اعلام ورشکستگی کرد. بررسی های انجام شده برای پیدا کردن علت این ورشکستگی، نقش و جایگاه اطلاعات مرتبط با نسبت های نقدینگی را اهمیت کاربردهای بازار سرمایه مطرح کرد.

نسبت سودآوری :

از شاخص های مهم در بررسی سلامت مالی شرکت و کارایی مدیریت آن، به دست آوردن سود قابل قبول یا بازگشت سرمایه رضایت بخش است. در نتیجه از نسبت های مالی مهم برای محاسبه میزان سودآوری فعالیت های یک بنگاه اقتصادی، نسبت سودآوری است. به دلیل اهمیت این نسبت مالی در بازار سرمایه و کمک به تصمیم گیری برای سرمایه گذاری در بازار مد نظر، نسبت های مالی فرعی متعددی مانند حاشیه سود، بازده دارایی و بازده حقوق صاحبان سهام تعریف شده است.

نسبت فعالیت :

در این نسبت مالی هدف بررسی و اندازه گیری کارایی واحد تجاری در استفاده از دارایی های در اختیار آن است. نسبت های مالی به تحلیل وضعیت شرکت ها چه کمکی می کند؟ در واقع نسبت مالی، حجم فروش شرکت مد نظر را با سرمایه گذاری در دارایی های مختلف مقایسه و میزان به کارگیری بهینه دارایی ها را ارزیابی می کند. ازجمله نسبت های فرعی آن گردش دارایی ها، دوره پرداخت بدهی ها و دوره گردش عملیات ذکر کرد.

نسبت اهرمی :

گاهی شیوه تأمین مالی شرکت اهمیت دارد که در نسبت اهرمی هدف بررسی استفاده واحد تجاری از منابع تأمین مالی و رابطه میان بدهی ها و دارایی های آن واحد تجاری است.

کاربرد نسبت های مالی در صنعت

تا به اینجا با اهمیت و تعریف نسبت های مالی مهم آشنا شدیم. از این نسبت ها می توان در صنایع مختلف و با هدف تحلیل های مالی متنوع بهره برد. در ادامه اهمیت تحلیل های مالی در بانکداری و بازار سهام را بررسی می کنیم.

کاربرد نسبت های مالی در ارزیابی بانک ها

همراه با شکل گرفتن بانکداری خصوصی، رقابت بانک ها برای افزایش کیفیت خدمات و بهبود عملکرد شکل گرفته است؛ و همین بازار رقابتی باعث پیدایش نیاز به سنجش و تحلیل بانک ها از نظر عملکرد و میزان سودآوری شده است. نسبت های مالی به تحلیل وضعیت شرکت ها چه کمکی می کند؟

تحلیل نسبت های مالی ازجمله تکنیک های مقایسه ای بانک ها شناخته شده است که از آن برای ارزیابی کیفیت سهام و خدمات، میزان سودآوری فعالیت های تجاری بانک، بازده سرمایه گذاری و دارایی های بانک بهره می برند.

به بیان دیگر، به کمک نسبت های مالی در تحلیل و مقایسه بانک ها، اطلاعات مالی به درصدهای معنادار تبدیل می شوند که به واسطه این درصدها می توان وضعیت مالی و عملکردی بانک و توانایی آن در مقابله با ریسک های موجود را به راحتی مشخص نمود.

کاربرد نسبت های مالی در ارزیابی سود سهام شرکت ها

یکی از مهم ترین بازارهای امروز که نقش مهمی در رونق تولید دارد، بازار سهام و سرمایه گذاری در آن است. نقدینگی خرد و کلان در دست عموم جامعه ازجمله منابع پولی مهم به شمار می رود که جذب صحیح این نقدینگی و سرمایه گذاری درست در بازار به تحلیل درست فرصت های سرمایه گذاری موجود بستگی دارد و می تواند به رونق تولید و بهبود اوضاع اقتصادی کمک نماید. بنابراین تجزیه و تحلیل صورت های مالی شرکت های مختلف و پیش بینی سود آتی و بازگشت سرمایه بر اساس این گزارش های مالی، از ملزومات تصمیم گیری برای سرمایه گذاری در بازارهای مختلف است.

از آنجا که تجزیه و تحلیل اوراق بهادار اولین گام در فرایند تصمیم گیری برای سرمایه گذاری است، شاخص ها و نسبت های مالی استخراج شده از صورت های مالی شرکت ها به فرد کمک می کند به پیش بینی درست و دقیقی از سود و بازده سهام برسد. بنابراین نسبت های مالی ازجمله داده های مهم برای تصمیم گیری و انتخاب بازار مناسب برای سرمایه گذاری در نظر گرفته می شوند.

تحلیل نسبت های مالی با هدف تعیین سلامت مالی واحدهای تولیدی

همان طور که گفتیم سلامت مالی یک شرکت به معنای توانایی آن در کسب سود از فعالیت های تجاری و تداوم این فعالیت ها است که فاکتوری مهم برای تمام سهام داران و ذینفعان شرکت شمرده می شود.

تحقیقات بسیاری در رابطه با موثر بودن تحلیل نسبت های مالی در تعیین سلامت مالی شرکت انجام شده است. نسبت های مالی به تحلیل وضعیت شرکت ها چه کمکی می کند؟ طبق نتایج این پژوهش ها می توان به کمک تجزیه و تحلیل نسبت های مالی شرکت های ورشکسته و موفق را شناسایی نمود.

می توان شرکتی که پس از کسر مالیات، سود مثبت داشته و رشد سود واقعی آن نیز مثبت است، شرکت با سلامت مالی دانست. در مقابل شرکتی که سود منفی پس از کسر مالیات برای آن محاسبه شود را شرکت درمانده نامید. گفتنی است اغلب شرکت های درمانده در سال مالی بعد نیز قادر به بهبود وضعیت مالی خود نبوده و توانایی اجرای تعهدات مالی خود را ندارند. از نسبت های مالی موثر در تعیین ثبات مالی یک شرکت می توان به نسبت های سودآوری مانند حاشیه سود عملیاتی و ناخالص و نرخ اهمیت کاربردهای بازار سرمایه بازده دارایی ها، نسبت های نقدینگی مانند نسبت جاری و نسبت سریع یا نسبت بدهی و نسبت پوشش بهره و نیز نسبت های فعالیت همچون گردش کل دارایی ها اشاره کرد.

نسبت P/S در بورس چیست؟

نسبت P/S در بورس چیست؟

بارها و بارها گفتیم که یکی از اصلی ترین شرط ها برای موفق شدن در بازار سرمایه، آموختن و شناخت دقیق مفاهیم و اصطلاحات آن است. اگر جزء فعالان بازار سرمایه هستید، با شناخت و تسلط بر اصطلاحات و مفاهیم موجود در بورس اهمیت کاربردهای بازار سرمایه اهمیت کاربردهای بازار سرمایه و با بکارگیری آن ها در جهت درست، تبدیل به یکی از برندگان این بازار خواهید شد. در حالت کلی در بازار سرمایه سه نوع تحلیل داریم:

1. تحلیل بنیادی
2. تحلیل تکنیکال
3. تحلیل از روش تابلوخوانی

در مقاله های قبلی به شناخت نسبت های P/E و P/B، واژه NAV و واژه های EPS و DPS پرداختیم که هم در تحلیل بنیادی و هم در تحلیل از روش تابلوخوانی کاربردهای زیادی دارند. اساسا برای سهامداران، تعیین این که سهام، بالاتر و یا پائین تر از ارزش ذاتی خود قیمت گذاری شده و در نسبت بالا و یا در نسبت پائین در حال معامله هستند، از اهمیت بالایی برخوردار است. یکی از اصطلاحات و مفاهیم رایج در بازار سرمایه نسبت P/S است که در تحلیل بنیادی کاربردهای زیادی دارد. در این مقاله سعی داریم به نسبت P/S و کاربردهای آن بپردازیم. پس با ما همراه باشید.

مفهوم نسبت P/S چیست؟

نسبت P/S از دو واژه Price به معنای قیمت و Sale به معنای فروش تشکیل شده است؛ پس در واقع نسبت P/S نشان دهنده نسبت قیمت هر سهم به فروش هر سهم میباشد. اصلی وجود دارد که بر اساس آن رشد فروش ثابت و قوی، محرک قوی و خوبی برای رشد شرکت است؛ بدین معنی که رشد شرکت، ابتدا باید از رشد فروش آغاز شود.

در شرکت ‌هایی که زیان و یا جریان نقدی منفی دارند و یا در شرکت‌های رشد یافته سیکلی و با سود نزدیک به صفر، این نسبت میتواند کمک بیشتری برای داشتن برآورد صحیح نسبت به شرکت، به ما بکند. به‌ طور کلی، با توجه به امکان دستکاری کمتر فروش نسبت به سود و همچنین پایداری بیشتر فروش نسبت به سود و جریان نقدی، محاسبه این نسبت میتواند دقت تحلیل و ارزیابی شرکت مورد نظر را بسیار افزایش دهد.

نحوه محاسبه نسبت P/S چگونه است؟

با ذکر یک مثال، نحوه محاسبه نسبت P/S را بهتر متوجه خواهید شد. فرض کنید که میخواهیم نسبت P/S شرکتی را محاسبه کنیم. ابتدا باید اطلاعات و صورتهای مالی میان دوره ای ماهانه، 3 ماهه، 6 ماهه و یا یکساله شرکت مورد نظر را داشته باشیم. این اطلاعات و صورتهای مالی هم در سایت خود شرکت و هم در سامانه کدال به نشانی Codal.ir موجود میباشد.

در گام بعدی باید مقدار فروش به ازای هر سهم یعنی پارامتر S را محاسبه کنیم. فرض میکنیم میزان فروش خالص شرکت در بازه زمانی که آن را بررسی میکنیم 800 میلیارد تومان باشد. از طرفی فرض می کنیم تعداد کل سهام شرکت نیز 2 میلیارد سهم باشد؛ حال مقدار فروش به ازای هر سهم یا همان پارامتر S از تقسیم 800.000.000.000 بر 2.000.000.000 به دست می آید که پاسخ عدد 400 است.

ارزش بازار یا قیمت هر سهم، همان قیمت پایانی سهم در تابلوی معاملات است که به طور مثال فرض میکنیم قیمت پایانی سهم در روز جاری برابر با 200 تومان باشد که این عدد همان پارامتر P است. در گام آخر با تقسیم پارامتر P یعنی عدد 200، بر پارامتر S یعنی عدد 400، نسبت P/S هر سهم شرکت مورد نظر به دست می آید که عدد 0.5 میباشد. این عدد نشان دهنده این است که قیمت هر سهم، 0.5 برابر فروش به ازای هر سهم شرکت است؛ این نسبت هر چه کمتر باشد می تواند بیانگر پایین بودن قیمت سهم باشد که نشانه ای مثبت است.

محاسبه نسبت P/S

نحوه محاسبه نسبت P/S

چرا محاسبه نسبت P/S اهمیت بالائی دارد؟

یک سرمایه گذار باید ارزش واقعی شرکت و قیمت سهام آن را بداند تا بتواند با قیمت فعلی آن سهم در تابلو معاملات مقایسه کند و در نهایت تصمیم ورود به سهم و یا خروج از سهم را با خیالی آسوده تر اتخاذ کند. سرمایه گذار باید اطلاعات بنیادی شرکت و صورت های مالی میان دوره ای که در سامانه کدال منتشر میشود را بررسی کند و ببیند اصلا سهم ارزش خرید دارد یا نه؛ اصلا عملکرد شرکت در سال گذشته چگونه بوده است و یا شرکت برای سال جاری و یا آینده چه برنامه ای دارد و بعد وارد سهم شود؛

مثلا برای یافتن ارزش دفتری شرکت باید به تراز نامه آن نگاه کنید. در جایی از تراز نامه، واژه حقوق صاحبان سهم آورده شده است که در واقع اختلاف بین دارایی ها و بدهی های شرکت است. همچنین ارزش شرکت را میتوانید از ضرب کردن تعداد سهام در قیمت پایانی روز سهم محاسبه کنید که به آن ارزش بازار شرکت میگویند. ارزش ذاتی شرکت بیانگر این است که اگر امروز کل دارایی های شرکت را بفروشیم چه مقدار ارزش دارد که این ارزش واقعی شرکت است. پس هرچه شرکت توانایی تولید ثروت بیشتری داشته باشد، حتما مشتری بیشتری دارد؛ به همین دلیل بسیاری از سرمایه گذاران علاوه بر وضعیت قبلی و فعلی شرکت، ثروت آفرینی شرکت و موانع آن را نیز بررسی میکنند.

اطلاعاتی درمورد تحلیل بنیادی نداری؟ » تحلیل بنیادی در بورس چیست؟

نتیجه گیری

خب دوستان در این مقاله هم تا حدودی سعی کردیم تا مطالب جدیدی بیاموزیم. در چنین بازاری که باید همه حواسمان جمع باشد تا ضرری متوجه سرمایه مان نشود، بهترین کار آموختن و یادگیری تکنیک ها، تحلیل ها و روانشناسی بازار است. با آموختن و تکرار و تمرین، شما هم قطعا جزء برندگان و افراد موفق در بازار سرمایه خواهید بود. همواره موفق و پر سود باشید.

سوالات متداول در رابطه با نسبت P/S

در واقع نسبت P/S نشان دهنده نسبت قیمت هر سهم به فروش هر سهم میباشد.

اگر شرکتی رشد فروش ثابت و قوی ای داشته باشد، بهترین محرک برای رشد شرکت فراهم است.

یک سرمایه گذار باید ارزش واقعی شرکت و قیمت سهام آن را بداند تا بتواند با قیمت فعلی آن سهم در تابلو معاملات مقایسه کند و تصمیمات درست را در معاملات خود اتخاذ کند.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.