بیت کوین به کف قیمتی رسیده و پایان روند نزولی نزدیک است
تعدادی از تحلیلگران بازار ارز دیجیتال معتقدند که با توجه به نوسانات اخیر قیمت و تغییر احساسات بازار، میتوان گفته که قیمت بیت کوین به کف رسیده و پایان روند نزولی هم نزدیک است.
به گزارش اقتصادنگار، به نقل از کوین تلگراف، تنشهای بین روسیه و اوکراین در ۲۲ فوریه (۳ اسفند) باز هم در تیتر اخبار بود. بازار بیت کوین و همچنین دیگر بازارهای مالی همچنان زیر فشار اخبار مربوط به این تنش قرار دارند و جهان منتظر است تا این مشکل بهنوعی حل و فصل شود.
بیت کوین در ۲۲ فوریه (۳ اسفند) در بین ۳۶,۳۶۰ تا ۳۸,۳۳۰ دلار معامله شد؛ چراکه خبرهای مثبت و منفی موجود سیگنالهای متفاوت و گیجکنندهای را به معاملهگرانی ارائه میکردند که معاملات خود را تنها بر اساس اخبار انجام میدهند.
نمودار یکروزه قیمت بیت کوین به دلار
تحلیلگر ناشناسی با نام مستعار رکت کپیتال (Rekt Capital) با انتشار نمودار زیر ماهیت چرخهای حرکات قیمت بیت کوین را بررسی کرده است. این نمودار نشان میدهد که بیت کوین در حال آزمایش سطح حمایتی و مقاومتی مهم ۳۸,۰۰۰ دلار است.
رکت کپیتال نیز در توییتر خود نوشته است:
هر بار که بیت کوین میخواهد از محدوده مقاومتی ۳۸,۰۰۰ دلاری (ناحیه تغییر احساسات در بازارهای صعودی قرمزرنگ) عبور کند، قبل از صعود، با یک اصلاح نزولی دوباره به این ناحیه برخورد میکند. دایرههای سبزرنگ برخورد مجدد بیت کوین را نشان میدهند. این ارز دیجیتال هماکنون در حال آزمایش مجدد این سطح است.
علاوه بر این، وقتی بخواهیم تاریخچه بازارهای نزولی و صعودی بیت کوین را بررسی کنیم، این ناحیه باز هم اهمیت زیادی پیدا میکند. متیو هیلند (Matthew Hyland) تحلیلگر تکنیکال ارزهای دیجیتال با انتشار تصویر زیر این مسئله را توضیح داده است.
نمودار قیمت بیت کوین؛ تحلیل هیلند از نمای یکماهه بازار
بیت کوین یک هفته فرصت دارد تا جلوی چهارمین کندل نزولی ماهانه پیاپی خود را بگیرد. آخرین بار، در جریان سقوط سال ۲۰۱۸ چهار کندل ماهانه نزولی پیاپی در نمودار بیت کوین ایجاد شده بود. در ماه جاری، قیمت بیت کوین باید بالای ۳۸,۵۰۰ دلار بسته شود تا کندل این ماه صعودی و سبزرنگ باشد.
ارزش کل بازار ارزهای دیجیتال در حال حاضر ۱.۶۹۳ تریلیون دلار و نرخ تسلط بیت کوین ۴۲.۲ درصد است.
طلا در آستانه یک بازار صعودی جدید است؟
به گزارش بانک اول با وجود همه مشکلات اقتصادی، بازار طلا در شش ماه گذشته متوالی افت کرده است. اقدام ناامیدکننده قیمت طلا، سرمایهگذاران نزولی را با قدرت کامل بیرون آورده است زیرا احساسات منفی به بالاترین سطح خود در چهار سال گذشته رسیده است.
این احساسات منفی را میتوان در عناوین اخیر در بازار فلزات گرانبها مشاهده کرد. این هفته تحلیلگران کالا اظهار کردند که طلا از اوج خود در ماه مارس در بازار نزولی فنی قرار دارد. در همان زمان، تحلیلگران در بازارهای سرمایه نیز قیمت طلا و نقره خود را برای سال ۲۰۲۳ به ترتیب ۶ و ۱۱ درصد کاهش دادند. با این حال، قبل از اینکه از طلا و نقره چشم پوشی کنید، مهم است که توجه داشته باشید که این احساسات منفی هرگز پایدار نبوده است.
با پشت سر گذاشتن ماه سپتامبر، طلا 6 ماه متوالی را از دست داده است. آخرین باری که بازار طلا شاهد شش ماه کاهش بود، از آوریل تا سپتامبر ۲۰۱۸ بود. پس از سپتامبر، این فلز گرانبها در حال ایجاد یک روند صعودی قوی بود که با افزایش قیمتها به رکورد جدید بالای ۲۰۰۰ دلار در هر اونس به اوج خود رسید.
سیاست پولی تهاجمی بانک مرکزی ایالاتمتحده، بازده واقعی اوراق قرضه را که در ابتدای سال حدود منفی یک درصد بود، به حدود یک درصد رساند. این به نوبه خود، دلار آمریکا را به بالاترین سطح خود در دو دهه اخیر رسانده است و این دو باد مخالف قوی برای طلا هستند.
سیاست پولی فدرال رزرو شروع به ایجاد فشار بر اقتصاد جهانی کرده است. تحلیلگران بازار خاطرنشان کردهاند که قدرت شدید دلار باعث ایجاد عدم تعادل قابلتوجهی در بازار ارز جهانی شده است.
بر اساس کیتکو نیوز، طلا هنوز با بادهای معکوس بسیاری مواجه است اما در این محیط، دیدگاه مخالف رو به رشدی وجود دارد که نگهداری مقداری طلا به عنوان یک پناهگاه امن، منطقی است./ایسنا
روش تشخیص اصلاح و بازگشت قیمت
گاهی اوقات در حین یک روند تغییراتی ایجاد میشود که برخی از معامله گران را به اشتباه می اندازد و شرایط را طور دیگری نشان میدهد و تشخیص بازگشت و اصلاح قیمت نسبت به یک دیگر را دشوار میکند، زیرا ما نمیدانیم کدام سقف یا کف اهمیت دارد و باید به چه نکاتی در نمودار توجه کنیم تا بهتر آنها را تشخیص دهیم.
در این مقاله سعی داریم که راه کارهایی برای تشخیص اصلاح یا بازگشت قیمت معرفی کنیم که این کار میتواند، تعداد معاملات از دست رفته را کاهش دهد و حتی باعث شود که معاملات شما سود ساز باشد.
پیشنهاد مطالعه : اخبار فارکس
اصلاح قیمت چیست؟
اصلاح قیمت (Retracements) ، بازگشت موقت قیمت در یک نمودار است که بر خلاف جهت روند بزرگتر و اصلی خود حرکت میکند، این حرکت موقتی اغلب به سرعت به سمت روند قبلی باز میگردد و نشان دهنده تغییر در روند اصلی نمیباشد.
باید دقت داشت که با وجود حرکت قیمت و اصلاحات موجود، روند اصلی تغییری نمیکند و قیمت همچنان به روند اصلی صعودی یا نزولی خود ادامه میدهد.
به عنوان مثال اصول روند صعودی به این صورت است که وقتی قیمت به سمت بالا حرکت میکند، یک سقف قیمتی جدید ایجاد میکند و زمانی که قیمت اصلاح میشود و کاهش مییابد، قبل از رسیدن به کف قیمتی قبلی این اصلاح به پایان میرسد و دوباره قیمت افزایش مییابد و باعث تشکیل سقف و کفهای صعودی میشود.
پیشنهاد مطالعه: اسپرد (SPREAD) در فارکس
بازگشت قیمت چیست؟
بازگشت و یا تغییر ( Reversal ) روند کلی قیمت، هنگامی اتفاق میافتد که روند اصلی بازار به صورت کلی تغییر کند.
یا به صورت سادهتر یعنی قیمت احتمالاً برای یک دوره طولانی در جهت معکوس روند قبلی پیش خواهد رفت، که این تغییرات میتواند در هر دو جهت صعودی یا نزولی رخ دهد.
هر گاه تغییر روند شکل گرفت، حرکات بازگشتی آن در روند صعودی به سمت کاهش قیمت و پایین و حرکات بازگشتی در یک روند نزولی به سمت بالای نمودار خواهد بود.
نکته آخر این که باید توجه داشت که، تغییرات روند در زمان عمدهای از بازار رخ میدهند و نه صرفا در یک روند کوتاه مدت و کوچک.
نحوه تشخیص اصلاح یا بازگشت قیمت
دانستن این موضوع که قیمت در یک اصلاح قرار دارد و یا قیمت در حال بازگشت روند است و قیمت در روند اصلی خود قرار دارد میتواند، در جهت گرفتن معامله صحیح بسیار مهم باشد.
برای تشخیص این که بازار در یک بازگشت قرار دارد یا که به کلی تغییر کرده است میتوان به عوامل و ابزارهای مختلفی اشاره کرد که در ادامه به بررسی آن ها میپردازیم.
تشخیص سقف و کف اصلی
همان طور که میدانید مهمترین مبحث در تحلیل تکنیکال پیدا کردن روند بازار است و اولین و مهمترین فاکتور در تشخیص یا بازگشت آن، این است که سقف و کفهای اصلی آن را در نمودار تشخیص دهیم.
به صورت کلی بازار مدام رو به بالا و پایین در حال نوسان است و روندهای مختلفی را به صورت خلاف جهت و یا در جهت اصلی تشکیل میدهد ولی درک صحیح این که روند در کدام مقیاس و در کدام جهت حرکت میکند بسیار اهمیت دارد.
به عنوان مثال ممکن است شما در تغییر احساسات در بازارهای صعودی تایم 5 دقیقه روند را به سمت بالا تشخیص دهید و در تایم یک ساعته همان روند رو به پایین باشد و در تایم روزانه مجدد رو به بالا باشد، همه این موارد، هم زمان هم میتواند صحیح باشد، بنابراین شما باید بتوانید هر لحظه بازار را به خوبی درک کنید که قیمت به کدام سمت حرکت میکند و این حرکت تا کجا میتواند ادامه داشته باشد.
برای درک این موضوع، پیدا کردن سقف و کف اصلی در هر زون معاملاتی که آن را مشاهده میکنید بسیار حائز اهمیت است، چون یک روند مادامی ادامه پیدا میکند که سقف و کف های اصلی آن رو به سمت (صعود یا نزول) ادامه پیدا کند. اما به این نکته هم توجه داشته باشید، ممکن است که قبل از آن که سقف و کف فرعی در این بین بارها و بارها به سمت بالا و پایین شکسته شود، ولی تا زمانی که سقف و کف اصلی در جهت روند قرار دارد آن روند تغییر احساسات در بازارهای صعودی در آن اسکیل معاملاتی هنوز ادامه پیدا میکند و در مسیر خود مانند یک روند حرکت میکند.
برای درک بهتر این موضوع میتوانید به ویدیو آموزشی جلسه نهم دوره فارکس مجموعه مراجعه کنید، تا بهتر بتوانید سقف و کف اصلی را تشخیص دهید و فریب سقف و کفهای کوچکتر که مدام به هر سمتی حرکت میکند و ممکن است شما را به این اشتباه بیندازند که روند تغییر پیدا کرده را نخورید.
تصویر زیر میتواند در جهت کمک به این که چه هنگامی باید سیگنال استراحت و چه هنگامی باید سیگنال بازگشت قیمت را دریافت کرد، به شما عزیزان کمک کند.
به صورت کلی این طور میتوان بیان کرد که در روند صعودی هر گاه قیمت کف اصلی روند صعودی را رو به پایین بزند، هشدار بسیار جدی برای بازگشت روند است و همچنین در روند نزولی هر گاه که سقف اصلی زده شود میتوان هشدار بازگشت روند را دریافت کرد.
بنابراین در روند صعودی زدن کف اهمیت دارد تغییر احساسات در بازارهای صعودی و در روند نزولی زدن سقف دارای اهمیت میباشد.
همچنین میتوان سیگنالها و شواهد مختلفی توسط دیگر ابزارها، مانند: ابزار فیبوناچی، پیوت پوینتها، خطوط روند، الگوهای بازگشتی، الگوهای کندلی و. دریافت کرد که در ادامه به آنها پرداخته شده است.
پیشنهاد مطالعه : بازار روند دار
شکست خطوط روند
دومین مورد برای تشخیص بازگشت قیمت یا اصلاح آن رسم خطوط روند در نمودار قیمتی میباشد، اما برای سیگنال گیری توسط این خطوط باید دقت کنیم که از برخورد و تناسب کافی برخوردار باشند.
حال نحوه تشخیص به این صورت است که اگر قیمت خط روند اصلی را شکست، به احتمال زیاد یک بازگشت روند در حال رخ دادن است، اما اگر قیمت به این خطوط برخورد کرد و عکس العمل نشان داد، این میتواند سیگنالی مبنی به استراحت روند و ادامه دادن روند اصلی نمودار باشد.
جزئیات بیشتر در این مورد را میتوانید در مقاله خطوط روند مطالعه نمایید.
شکست الگو های کلاسیک
الگوهای تکنیکالی از اهمیت بالایی در بازار برخورد دار هستند و وقتی شکستی در الگوهای بازگشتی رخ دهد میتواند سیگنالی مبنی بر بازگشت روند باشد.
به عنوان مثال هنگامی که در روند صعودی یک الگو دبل تاپ تشکیل میشود و خط گردن آن شکسته میشود، میتوان هشداری جهت تغییر روند دریافت کرد.
همچنین الگوهای ادامه دهنده نیز برای بررسی اصلاح بسیار پر کاربرد هستند و میتوانند سیگنالی در جهت ادامه دار بودن روند باشند.
قدرت الگو های کندلی
یکی دیگر از سیگنالهایی که میتوان توسط آن هشدار تغییر یا استراحت روند را متوجه شد، الگوهای کندلی ژاپنی میباشد که بیان گر قدرت خریداران و فروشندگان در یک بازه زمانی خاص هستند.
به این صورت که هر چقدر فاصله میان نقطه باز شدن و بسته شدن در آن کندل بیشتر باشد، نشان از این دارد که خرید و فروش در آن محدوده زمانی هیجانیتر بوده است چرا که در آن بازه زمانی، نمودار قیمتهای متفاوتی را تجربه کرده است .
به عنوان مثال اگر در یک روند صعودی، به یک باره قیمت با تشکیل کندلهای نزولی پر قدرت و با مومنتوم بالای نزولی رو به پایین حرکت کند، میتواند هشداری جهت پایان روند صعودی باشد.
پیشنهاد مطالعه: دوره اقتصاد کلان
شیب حرکتی نمودار
شیب حرکتی نمودار می تواند یکی دیگر از عوامل موجود باشد، به صورتی که هر چه شیب حرکت قیمتی بیشتر باشد نشان از قدرت بیشتر در بازار دارد و ممکن است که قیمت با تشکیل استراحت های کوچک به روند حرکتی خود ادامه دهد و تغییرات قیمتی با سرعت بیشتری رخ دهد.
اما هرچه این شیب قیمتی ضعیف تر باشد نشان از عدم داشتن قدرت بازار است و اگر آهسته آهسته قیمت به سمت خلاف جهت خود حرکت کند می تواند نشانهای از تغییر روند احتمالی در بازار باشد.
سطوح فیبوناچی
یکی از روشهای تشخیص اصلاح قیمت، سطوح فیبوناچی میباشد.
وظیفه فیبوناچی اصلاحی این است که، مشخص کند که موج اصلاحی میتواند تا چه اندازه به روند خود ادامه دهد و چند درصد از موج قبلی خود را اصلاح میکند.
روش تشخیص برگشت یا اصلاح قیمت در این ابزار به این صورت است که اگر قیمت، فراتر از سطوح فیبوناچی برود میتواند نشانهای برای بازگشت روند باشد.
معمولا این سطوح مهم فیبوناچی که قیمت به آن واکنش نشان میدهد، سطوح 38.2%, 50.0% و تغییر احساسات در بازارهای صعودی 61.8% است. برای اطلاعات بیشتر در زمینه ابزار فیبوناچی میتوانید به مقاله مربوطه آن مراجعه کنید.
خطوط پیوت
روش بعدی برای این که بتوانیم تشخیص دهیم که آیا قیمت در حال بازگشت است یا خیر، استفاده از خطوط پیوت است.
در یک روند صعودی، معامله گران به نقاط حمایت پایین تر یعنی ( S1, S2, S3 ) نگاه میکنند و منتظر عکس العمل قیمت به این سطوح میباشند که در صورت شکسته شدن آنها سیگنالی مبنی بر بازگشت قیمت و نزولی شدن روند و در صورت داشتن عکس العمل آنها به قیمت، سیگنال استراحت را دریافت کنند.
در روند نزولی، معامله گران به نقاط مقاومت بالاتر یعنی ( R1, R2, R3 ) نگاه میکنند و منتظر عکس العمل قیمت به این سطوح میباشند که در صورت شکسته شدن آنها سیگنالی مبنی بر بازگشت قیمت و صعودی شدن روند و در صورت داشتن عکس العمل آنها به قیمت، سیگنال استراحت را دریافت کنند.
برای کسب اطلاعات بیشتر یا یادآوری مطالب، میتوانید به مقاله تغییر احساسات در بازارهای صعودی پیوت پوینت و خطوط کاماریلا مراجعه کنید.
جمع بندی کلی
به عنوان یک معامله گر، باید تفاوت بین اصلاحات و برگشتها را متوجه شوید و آن را درک کنید.
در صورت متوجه نشدن این موضوع، برای مثال: اگر در زمان بازگشت و یا همان تغییر روند در یک معامله بمانید و آن پوزیشن را حفظ کنید، ممکن است که اصلاحی در کار نباشد و این حالت در نهایت منجر به ضرر شما شود.
در تشخیص بازگشت قیمت زده شدن سقف و کفهای اصلی خیلی مهم می باشد، اما میتوان تغییرات بازار را توسط ابزارهای مختلفی مانند اندیکاتورها ، الگوها، خطوط روند و نواحی، ابزار فیبوناچی و خطوط پیوت متوجه شد.
در نهایت باید توجه داشته باشید که این روشها برای تشخیص بازگشت و اصلاح قیمت کاربرد دارند، اما تنها راه ممکن نیستند و با ترکیب آنها با یک دیگر میتوانید سیگنال مطمئن برای ورود به معامله را دریافت کنید.
سوالات متداول
چه فاکتورهایی برای تشخیص اصلاح یا بازگشت قیمت وجود دارد؟
برای تشخیص اصلاح یا بازگشت قیمت میتوان از فاکتورهایی مانند: تشخیص سقف و کف اصلی، شکست خطوط روند، شکست الگوهای کلاسیک، قدرت الگوهای کندلی، شیب نمودار، سطوح فیبوناچی و خطوط پیوت استفاده کرد.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال یا فنی (Technical Analysis) که به آن ترسیم نمودار هم گفته میشود، نوعی تحلیل است که سعی میکند رفتار آتی بازارها را براساس سوابق تغییرات قیمت و دادههای حجم معاملات انجام شده پیشبینی کند. از این روش تحلیل بهشکل گسترده در تمامی بازارهای مالی سنتی از جمله بازار سهام، بازار معاملات ارزی یا فورکس و سایر انواع داراییها از جمله نفت و طلا بکار میرود. اگرچه تحلیل تکنیکال تنها به بازارهای سنتی محدود نیست و بخشی جداییناپذیر از ابزارهای معامله در بازار داراییهای دیجیتال و رمزارزها نیست به شمار میرود.
تحلیل تکنیکال (TA) بر خلاف تحلیل بنیادی (FA) که مجموعه گستردهای از عوامل تاثیرگذار بر قیمت یک دارایی را مورد بررسی قرار میدهد، تنها بر حرکات قیمت یا Price Action تمرکز میکند. بنابراین میتوان از آن بهعنوان ابزاری برای بررسی نوسانات قیمت یک دارایی و حجم معاملات آن استفاده کرد. درواقع، اکثریت غریب بهاتفاق معاملهگران بازارهای مالی از این روش برای کمک به شناسایی روندهای صعودی و نزولی و نقاط مناسب برای ورود و خروج از بازار استفاده میکنند.
اشکال اولیه تحلیل فنی برای اولین بار در قرن 17 میلادی در نسختین بازار بورس جهان یعنی آمستردام و بعدها در قرن 18 در ژاپن و برای معامله برنج توسعه یافت. هرچند، تحلیل تکنیکال مدرن بیشتر مبتنی بر کارها و ایدههای چارلز داو، بنیانگذار شاخص داوجونز، نسبت داده میشود. او جزو نخستین کسانی بود که دریافت قیمت کالاها و کلیت بازار معمولا در جریانهای صعودی یا نزولی حرکت میکنند و میتوان این جریانها را بخشبندی و بررسی کرد. نظریات و مطالعات او بعدها در قالب نظریه داو تجسم یافت که تحلیل تکنیکال را ابزار کافی برای پیشبینی جریانهای آتی و قیمت داراییها در بازار میداند.
در اوایل قرن بیستم، روش تحلیل تکنیکال هنوز در مراحل بدوی رشد و توسعه خود قرار داشت. در آن دوران معمولا نمودارها باید با دست ترسیم میشد و محاسبات تنها بهصورت دستی قابل انجام بود. اما بهمرور و با پیشرفت فناوری کامپیوتر و بعدها ظهور اینترنت شاهد رواج هرچه بیشتر استفاده از این روش برای تحلیل قیمت در بین سرمایهگذارها و معاملهگران تمامی بازارهای مالی هستیم.
تحلیل تکنیکال چطور کار میکند؟
همانطور که گفتیم، تحیلیل تکنیکال یا فنی بهطور خلاصه همان بررسی قیمت فعلی و تغییرات گذشته یک کالا برای پیشبینی مقدار آن در آینده است. فرض اساسی در تحلیل تکنیکال این است که نوسانات قیمت یک دارایی تصادفی نیستند و معمولا بهمرور زمان تبدیل به جریانهای صعودی و نزولی قابل تشخیص میشوند.
تحلیل تکنیکال در اصل و ریشه خود همان بررسی تعامل نیروهای عرضه و تقاضا در بازار است که نمایانگر تمایل یا Sentiment حاکم بر آن به شمار میروند. به بیان سادهتر قیمت یک دارایی بازنمودی از تقابل نیروهای متضاد خریدار و فروشنده است که بهنوبه خود نماینده احساسات طمع و ترس در معاملهگران و سرمایهگذاران به شمار میروند.
شایان ذکر است که تحلیل تکنیکال در بازارهایی که شرایط عادی دارند، یعنی حجم معاملات بالا و نقدینگی یا Liquidity بالایی دارند قابلاطمینانتر و موثرتر است. چرا که در بازارهایی که حجم معاملات بالایی دارند، کمتر مسائلی مانند اثرگذاری اتفاقهای غیرمنتظره خارجی یا دستکاری قیمتها رخ خواهد داد و سیگنالهای بدست آمده از طریق تحلیل فنی کمتر غلط از آب در میآیند.
اندیکاتورهای معمول در تحلیل تکنیکال
معمولا معاملهگرانی که از تحلیل تکنیکال برای بررسی بازار استفاده میکند، از مجموعه گستردهای از واحدها و اندیکاتورهای مختلف برای بررسی دادههای قیمتی و شناسایی صعودی یا نزولی بودن بازار استفاده میکنند. در بین انبوه اندیکاتورهای موجود، میانگینهای متحرک ساده یا SMA یکی از شناختهشدهترین و پرکاربردترینها است. همانطور که از اسم این اندیکاتور مشخص است، میانگین متحرک ساده همان میانگین قیمت نهایی یا Closing Price یک دارایی در طول یک بازه زمانی مشخص (مثلا 50 روز اخیر) است. لفظ متحرک از آن جهت به این میانگین اطلاق میشود که با بازار حرکت میکند و در هر لحظه میانگین قیمت دو طول بازه موردنظر را نشان میدهد. میانگین متحرک نمایی یا EMA شکل دیگری از SMA است که وزن بیشتری برای قیمتهای نهایی اخیر دارایی مورد نظر نسبت به قیمتهای قدیمیتر قائل است.
یکی دیگر از اندیکاتورهای پرکاربرد دیگر، شاخص قدرت نسبی یا RSI است که در رده اندیکاتورهای نوسانی قرار میگیرد. این گروه از اندیکاتورها برخلاف میانگینهای متحرک ساده که تنها تغییرات قیمت را در طول زمان درنظر میگیرند، با اعمال فرمولهای ریاضی بر دادههای قیمتی نتایجی بدست میآورند که در بازههای از پیش تعیینشده قرار میگیرند. در مورد RSI این بازه بین صفر تا صد است که بسته به شرایط بازار و صعودی یا نزولی بودن روند آن کم و زیاد میشود.
باند بولینگر (BB) یکی دیگر از اندیکاتورهای نوسانی است که بین معاملهگران از محبوبیت بسیاری برخوردار است. این اندیکاتور متشکل از دو نوار یا باند کنار هم است که از دو طرف خط میانگین متحرک به بیرون کشیده شدهاند. هدف از ترسیم این نوارها، سنجش میزان تلاطم یا Volatility بازار و شناسایی موقعیتهایی است که کالا، ارز یا رمزارز موردنظر در احتمالا در حالت اشباع خرید یا اشباع فروش قرار گرفته است.
در کنار این ابزارهای ساده و اولیه تحلیل تکنیکال، برخی اندیکاتورها هستند که از دادههای سایر اندیکاتورها برای دستیابی به نتیجه استفاده میکنند. برای مثال میتوانیم به شاخص قدرت نسبی آماری یا Stochastic RSI اشاره کنیم که با اعمال یک فرمول ریاضی بر خروجی RSI عادی محاسبه میشود. یک مثال معروف دیگر نمودار همگرایی واگرایی میانگینهای متحرک یا MACD است. این نمودار با کسر مقادیر دو EMA یا میانگین متحرک نمایی با بازههای زمانی مختلف (معمولا 9 و 14 روز، ساعت، دقیقه یا هر واحد دیگر) خط اصلی یا خط MACD را ترسیم میکند. سپس از دادههای خط ترسیم شده برای ایجاد یک میانگین متحرک نمایی جدید و رسم خط دوم، که خط سیگنال هم نامیده میشود، استفاده میشود. همچنین معمولا نمودارهای MACD شامل یک هیستوگرام هم میشوند که اختلاف مقادیر بین این دو خط را بهصورت نمودار میلهای نمایش میدهد.
سیگنالهای خرید و فروش
اندیکاتورها میتوانند به ما کمک کنند روندهای صعودی و نزولی را در بازار بهخوبی تشخیص دهیم. اما آنها به درد پیدا کردن نقاط مناسب برای ورود و خروج از بازار یا همان شناسایی سیگنالهای خرید و فروش هم میخورند. این سیگنالها میتوانند رسیدن برخی اندیکاتورها به مقادیر مشخص باشند. برای مثال بالاتر رفتن مقدار اندیکاتور RSI از عدد 70 معمولا بهمعنی ورود بازار به حالت اشباع خرید و کاهش احتمالی قیمت است. از طرف دیگر اگر این مقدار کمتر از 30 باشد معمولا بهمعنی قرار گرفتن بازار در حالت اشباع فروش و احتمال افزایش قیمتها درنظر گرفته میشود.
همانطور که قبلا هم اشاره کردیم، سیگنالهای خرید و فروش بدست آمده از تحلیل تکنیکال همیشه دقیق و کاربردی نیستند. درواقع بسیاری از این اندیکاتورها میتوانند با ایجاد سیگنالهای غلط یا بهاصطلاح افزایش نویز تحلیل شما، نتایج آن را غیرقابل استفاده کنند. این مساله بخصوص در بازار رمزارزها، که حجم معاملات و سرمایه در گردش بسیار کمتری از بازارهای سنتی دارند، مایه نگرانی بسیار است. در نتیجه توصیه میکنیم تحلیل تکنیکال را تنها مبنی عمل خود در تصمیمگیری قرار ندهید.
انتقادها به تحلیل تکنیکال
اگرچه تحلیل تغییر احساسات در بازارهای صعودی تکنیکال در تمامی بازارهای مالی کاربرد دارد، کماکان از نظر بسیاری از متخصصان و تحلیلگران ابزاری جنجالی و نامطمئن محسوب شده و معمولا نوعی «پیشگویی خودکامبخش» درنظر گرفته میشود. از این عبارت برای توصیف رویدادهایی استفاده میشود که تنها به این دلیل اتفاق میافتند که افراد زیادی باور دارند اتفاق خواهند افتاد. برای مثال اگر سرمایهگذارها به این نتیجه برسند که بازار رو به سقوط است، سهام کمتری خریداری میکنند که به نوبه خود باعث کاهش بیشتر قیمتها و سقوط تدریجی بازار خواهد شد.
در نتیجه منتقدین تحلیل تکنیکال اینطور استدلال میکنند که اگر تعداد کافی از معاملهگران و سرمایهگذاران در بازارهای مالی از اندیکاتورها و ابزارهای تحلیلی یکسانی، مثل خطوط مقاومت و حمایت، استفاده کنند احتمال درست از آب درآمدن پیشبینی آنها افزایش مییابد.
از سوی دیگر موافقان تحلیل تکنیکال معتقدند که هر معاملهگری روش خود را در بررسی و تحلیل نمودارها داشته و از اندیکاتورهای متفاوتی برای رسیدن به نتیجه استفاده میکند. درنتیجه تقریبا غیرممکن است که این تعداد از معاملهگران بتوانند از یک استراتژی یکسان استفاده کنند و این یعنی تحلیل تکنیکال نمیتواند یک «پیشگویی خودکامبخش» باشد.
تحلیل تکنیکال یا بنیادی؟
یکی از پیشفرضهای اساسی تحلیل تکنیکال این است که قیمت فعلی یک دارایی، برآیند عملی تاثیر تمامی عوامل بنیادی موثر بر ارزش آن است. از طرف دیگر تحلیل بنیادی برخلاف تحلیل تکنیکال، که معمولا بر سوابق نوسانات قیمت و حجم معاملات تمرکز دارد، رویکرده همهجانبهنگری به مطالعه ارزش واقعی یک دارایی داشته و بیشتر بر بررسی عوامل کیفی دخیل بر آن تاکید دارد.
در تحلیل بنیادی، عملکرد آتی قیمت یک دارایی به عوامل بسیار بیشتری از سوابق نوسانات قیمت آن وابسته است. درواقع، تحلیل بنیادی روشی برای تخمین ارزش واقعی و ذاتی یک کسب و کار، شرکت یا دارایی براساس مجموعه گستردهای از معیارهای اقتصادی خرد و کلان از جمله تیم مدیریتی، اعتبار شرکت، رقبا، میزان رشد و وضعیت اقتصادی کلی صنعت یا حوزه اقتصادی مورد نظر است.
بنابراین میتوان گفت برخلاف تحلیل تکنیکال که معمولا برای پیشبینی رفتار بازار و نوسانات قیمت بکار برده میشود، در تحلیل تکنیکال هدف تعیین بیشتر یا کمتر بودن قیمت فعلی از ارزش واقعی یک دارایی با درنظر گرفتن شرایط و پتانسیلهای آن است. به همین دلیل هم تحلیل تکنیکال بیشتر برای سرمایهگذاریها و معاملات کوتاهمدت بکار میرود، در حالی که معمولا مدیران صندوقهای سرمایهگذاری و سرمایهگذاران بلندمدت تحلیل بنیادی را ترجیح میدهند.
یکی از مزایای اصلی تحلیل تکنیکال به تحلیل بنیادی، تکیه آن بر اعداد و ارقام و دادههای کمی است. در نتیجه با این روش تحلیل میتوانیم چارچوبی کلی برای بررسی بدون حب و بغض سوابق نوسانات قیمت دارایی مورد نظر داشته باشیم و مجبور به حدس و گمانهایی که معمولا بخشی از روند تحلیل بنیادی به شمار میروند، نباشیم.
اگرچه با این که تنها از دادههای تجربی در تحلیل تکنیکال استفاده میشود، کماکان احساسات و باورهای شخصی ما بر نتیجهگیری ما تاثیرگذار است. به بیان دیگر اگر بخواهید واقعا آنچه دوست دارید را در تحلیلهایتان مشاهده خواهید کرد. یعنی مثلا اگر دنبال بهانهای برای خرید باشید، ممکن است دادهها و اندیکاتورها را طوری دستکاری کنید که نتایج آنها نظریه شما را تایید کند. مساله اینجاست که در بیشتر موارد، این اتفاق بهصورت ناخودآگاه و بدون اطلاع ما رخ میدهد و میتواند باعث ضررهای ناخواسته شود. بهعلاوه، در مواقعی که رفتار بازار الگو یا روند مشخصی ندارد، استفاده از ابزارهای تحلیل تکنیکال چندان کارگشا نخواهد بود.
جمعبندی
در نهایت فارغ از مزایا و معایب روشهای مختلف تحلیل، معاملهگران موفق از ترکیبی از این دو رویکرد برای بررسی بازارهای مالی استفاده میکنند. تحلیل بنیادی میتواند تصویری بلندمدت از آینده بازار برای شما ترسیم و به سرمایهگذاریهای بلندمدت و سودآور کمک کند. از طرف دیگر تحلیل تکنیکال میتواند با ارائه اطلاعات مفید درباره رفتارهای کوتاه مدت بازار، به معاملهگران و سرمایهگذاران کمک کند بهتر داراییهای خود را مدیریت کرده و در زمان مناسب به بازار وارد یا از آن خارج شوند.
شاخص ترس و طمع چیست و چه کاربردی در تحلیل قیمت دارد؟
رفتار بسیاری از معاملهگران و سرمایهگذاران در بازار ارزهای دیجیتال، بر مبنای احساسات است. بر همین اساس شاخص ترس و طمع (Fear and Greed) میتواند احساسات متفاوت معاملهگران را در قالب اعداد و به صورت کمی نشان دهد. در این مطلب با شاخص ترس و طمع و کاربردهای آن در ترید ارزهای دیجیتال بیشتر آشنا میشویم.
شاخص ترس و طمع چیست؟
معاملهگران اغلب در زمان رشد قیمتها حریص میشوند که در نتیجه آن احساس فومو در بازار وجود میآید و بالعکس زمانی که بازار نزولی میشود، با دیدن تغییرات قیمتی منفی به صورت غیرمنطقی اقدام به فروش ارزهای دیجیتال خود میکنند. شاید پیش از این نیز تغییر احساسات در بازارهای صعودی شنیده باشید که در بازارهای مالی دو نوع تحلیل تکنیکال و فاندامنتال وجود دارد، اما برخی از معاملهگران از شیوه دیگری هم برای ارزیابی شرایط بازار استفاده میکنند که از آن به عنوان تحلیل احساسات یاد میشود.
وجود شاخصهایی که با گرفتن دادههای اولیه، احساسات حاکم در بازار و وضعیت معاملهگران را ارزیابی میکنند، میتواند دید خوبی نسبت به روند فعلی و احتمالات پیشرو در اختیار فرد معاملهگر قرار دهد. یکی از این شاخصها که احساسات بازار را نشان میدهد، شاخص ترس و طمع (Fear and Greed) نام دارد.
- ترس شدید نشانگر این است که سرمایهگذاران نگران هستند و این موضوع میتواند از یک فرصت خرید خبر دهد.
- وقتی سرمایهگذاران بیش از حد حریص میشوند، میتواند نشان از این باشد که یک اصلاح قیمتی در راه است.
بنابراین شاخص ترس و طمع احساسات جاری سرمایهگذاران را تجزیه و تحلیل میکند و این دادهها را در مقیاسی ساده بین اعداد صفر تا صد قرار میدهد.
نمودار تاریخچه احساسات بازار ارزهای دیجیتال
نمودار زیر طرحی از شاخص ترس و طمع در ارزهای دیجیتال در یک سال گذشته است که در محور عمودی صفر به معنای “ترس شدید” و عدد صد برابر “طمع شدید” است. این عدد در ماه گذشته برای بیت کوین در محدودهی ترس قرار گرفته است.
با بررسی نمودار میتوان این نکته را در نظر داشت که هنگامی که شاخص در یک روند نزولی قرار دارد و توالی سقفهای نموداری به سمت پایین است احساس ترس از ریزش بیشتر قیمت در معاملهگران بیشتر مشهود است که این باعث خروج سرمایه یا محافظه کاری بیشتر آنها در معاملات خود میشود.
این امر باعث کاهش سرمایه جاری در بازار شده در نتیجه به کاهش نوسانات و ادامهدار شدن ریزش قیمت منجر میشود. در طرف مقابل هنگامی که نمودار روندی صعودی را در پیش میگیرد و شروع به ساختن کفهای نموداری بالاتر از همدیگر میکند نشان از کاهش ترس معاملهگران و افزایش ریسک پذیری آنان دارد.
در طرف مقابل، حرکت صعودی شاخص باعث افزایش سرمایه تزریقی به بازار و خوشبینی تحلیلگران به آیندهی قیمت میشود و این روند افزایشی شاخص تا جایی ادامه پیدا میکند که نمودار به سمت محدودهی طمع شدید شروع به حرکت میکند. پس از قرار گرفتن در این ناحیه و با اشباع قیمت، نزول شروع میشود.
اجزای شاخص ترس و طمع
جمعآوری داده ها برای این شاخص از پنج منبع زیر صورت میگیرد که هرکدام دارای وزنی متفاوت است. ( این وزن به صورت درصد در هر فاکتور بیان میشود)
به منظور داشتن تجسمی معنادار از تغییر احساسات در بازار، هر داده مانند دادهی روز قبل ارزشگذاری شده است. شاخص فعلی در حال حاضر به علت نوسانات بالا فقط مختص به بیت کوین است.
- نوسانات (۲۵٪)
در این فاکتور نوسانات فعلی و حداکثر مدنظر است. قیمت معاملات بیت کوین و مقایسه آن با مقادیر میانگین مربوط به معاملات در ۳۰ و ۹۰ روز گذشته نیز یک مورد نیاز به بررسی است، زیرا که افزایش غیرمعمول نوسانات نشانهای از بازاری اشباع از ترس است. - قدرت بازار/حجم (۲۵٪)
در این جزء نیز اندازهی حجم و قدرت بازار فعلی (که با آخرین مقادیر میانگینهای ۳۰ و ۹۰ روزه مقایسه میشود) مورد بررسی قرار میگیرد. وقتی در تایم روزانه شاهد حجم بالای خرید در بازار صعودی هستیم ، میتوان گفت که بازار بیش از حد حریص (صعودی) عمل میکند. - رسانه های اجتماعی (۱۵٪)
تعداد پستهایی که با هشتگهای متفاوت برای هر کوین در توییتر منتشر میشود و سرعت بازخوردهایی که برای هر پست در یک بازهی زمانی مشخص دریافت میشود از عوامل این فاکتور شاخص هستند. نرخ بازخوردهای غیرمعمول و به تعداد زیاد باعث افزایش علاقهی عمومی به یک کوین میشود که به رفتاری حریصانه در بازار ختم خواهد شد. - نظرسنجی ها (۱۵٪)
با استفاده از نظرسنجیهای هفتگی از سرمایهگذاران دربارهی اینکه بازار را چگونه ارزیابی میکنند، میتوان شمایی کلی از احساسات گروهی از سرمایهگذاران دریافت کرد. - تسلط (۱۰٪)
تسلط یک کوین، سهم یک ارز دیجیتال از کل بازار را نشان میدهد. به خصوص افزایش تسلط ارزش بازار بیت کوین ناشی از ترس و در نتیجه کاهش سرمایهگذاری بیش از حد بر روی آلتکوینها است و در واقع بیت کوین به پناهگاه امن ارزهای دیجیتال تبدیل شده است. از طرف دیگر، هنگامی که تسلط بیت کوین کم میشود، مردم با سرمایه گذاری بر روی آلت کوین های پر خطرتر، حریصتر میشوند و رویای شانس خود را در حرکت صعودی بزرگ بعدی میبینند. به هر حال با بررسی تسلط آلت کوینها، میتوان گفت بیشتر شدن علاقهی عمومی به یک آلت کوین میتواند باعث به وجود آمدن رفتاری حریصانه (صعودی) در آن کوین به خصوص شود. - روندها (۱۰٪)
با بررسی جستارهای مختلف مربوط به بیت کوین در گوگل و تغییر حجم در این جستارها میتوان از دیدی دیگر به این روندهای احساسی در بازار نگاه کرد. برای مثال اگر از Google Trends برای کلمهی “Bitcoin” استفاده کنید، اطلاعاتی کاربردی دریافت نخواهید کرد.
اما در صورت جست و جو کردن عبارت “bitcoin price manipulation” (دستکاری قیمت بیتکوین) میشود دید که این جستار برای مثال در ماه گذشته به مقدار %۱,۵۵۰ رشد در تعداد جست و جوها داشته است، پس میتوان گفت که این مساله نشانهی ترس در بازار است.
ترکیب تحلیل تکنیکال با شاخص ترس و طمع
به شاخص ترس و طمع میتوان به دید یک اندیکاتور نیز نگاه کرد به صورتی که نواحی اشباع خرید و اشباع فروش را همانند اندیکاتور RSI میتوان در آن مشاهده کرد و همینطور برای پیدا کردن نقاط ورود به بازار از روند ها درآن استفاده کرد. به نمودار زیر توجه کنید :
به گذشتهی بازار و شکسته شدن روند منفی در نمودار در فوریه ۲۰۱۹ توجه کنید. در این بازه روند منفی نمودار شکسته شد ( قیمت در این زمان زیر ۴,۰۰۰ دلار قرار داشت) و شاخص نیز بین محدودهی ۳۰ الی ۴۰ قرار گرفته بود که محدودهی ترس نام دارد، در ابتدای بحث ذکر شد که این مساله یک فرصت خرید است. برآیند این شکست باعث شد که قیمت تا سطح ۱۳,۰۰۰ دلاری برسد و در محدودهی طمع شروع به ریزش کند.
در انتهای نمودار نیز به نظر میرسد روند منفی دیگری در حال شکستن است که احتمال رشد قیمت را از نظر این شاخص بالا برده است.
دیدگاه شما